حسین من

آمدی تا با سر خونی تو سامان بگیرم
خون حلقوم تو را با گوشه دامان بگیرم

جان من بر لب رسید از بس کتک خوردم پیاپی
چشم خود را باز کن شاید دوباره جان بگیرم

قول شفاعت

ما از حسین قول شفاعت گرفته‌ایم

با یاحسین از همه سبقت گرفته‌ایم

روز الست هر که به چیزی رسید و ما

عشق حسین را به امانت گرفته‌ایم

شاه کربلا

لشکر دشمن سپاه بی‌شمار آورده بود
راس شاه کربلا را نی‌سوار آورده‌اند

لشکر تزویر و مکر و حیله و رنگ و ریا
خیزران را بهر لب‌های نگار آورده‌اند

العفو

بردم تو را ز یاد و به یاد منی هنوز
شبها مرا به اسم، صدا می زنی هنوز

از دامن گناه در افتاده ام به چاه
اما چو ماه در شب من روشنی هنوز

خبط و خطا کردم

برای دردهایم روز و شب فکر دوا کردم
برای جرعه ای از جام فیض تو دعا کردم

تو گفتی رَتِّلِ اَلْقُرْآنَ تَرْتِیلاً ، به روی چشم
رسیدم تا به اُدْعُونِی تورا از جان صدا کردم

عبد گنهکار

آمده عبد گنهکار الهی به علی
آمده بنده سربار الهی به علی

روسیاه آمده ام روی مرا رد نکنی
من خطاکار و تو غفار الهی به علی

الهی العفو

گذشت کن که بسی اشتباه آوردم
دلی شکسته به شوق نکاه آوردم

عذاب بدتر از این کم محلی ام بکنی
مرا ببخش که بار گناه آوردم

عاشقی

هرکس به ما رویی نشان داده است و دنیا نه
با هرکسی تو خوب تا کردی و با ما نه
شال سیاه و اشک چشم و گریه و زاری
سهم سیه پوشان عاشق گشت، اما نه!

گدا را ببخش

گدا را تو با دیده تر ببخش
بکوبم سر خویش بر در ببخش

بیا قبل از آنکه رسوا شوم
به پیش همه روز محشر ببخش

العفو

باز با شرمندگی مثل همیشه آمدم
با امید و آرزوی عفو این در را زدم

گردنم را کج نمودم ، کاسه ی چشمم پر آب
یا عظیم العفو از این خانه ننمایی ردم

هوای عشق

هوای عشق، هوای محبت و امید
میان میکده ی عاشقان تو پیچید
ستاره از سر شادی و شوق، چشمک زد
فرشته ای وسط شعر داشت می خندید…

یا صاحب الزمان(عج)

صبحانه غم ناهار جنون غصه شام من
دیدی چه‌قدر بی‌تو جهان شد به کام من؟

قطب شمال و قطب جنوب زمین شدیم
نصف‌النّهار اگر که بیفتد به دام من

دکمه بازگشت به بالا