برای نور هم صحبت شدن با ظلمت آسان نیست
بگو درد غریبی را مداوا نیست درمان نیست
امام شیعه را با دستهای بسته می بردند
کدامین ابر، از این داغ از این غصه گریان نیست
برای نور هم صحبت شدن با ظلمت آسان نیست
بگو درد غریبی را مداوا نیست درمان نیست
امام شیعه را با دستهای بسته می بردند
کدامین ابر، از این داغ از این غصه گریان نیست
در سینه مان حسینیههایی مکرّم است
هر شب برای روضهات آقا محرّم است
ما پای شعر محتشمت سینهزن شدیم
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
هوهوی تو تا دشت را لبریز می کرد !
شمشیر تو اِعلان رستاخیز می کرد !
تو ! آن سلحشوری که هر دَم تیغ خود را
با گردنِ گردن فرازان تیز می کرد !
سلامُ الله علیٰ مَن عندهُ اســــرار یزدانش
تعالیَ الله از این منزلت،زین رتبه و شانش
سلام الله علیٰ مَن عنِدهُ علمُ الکتاب،آری
شهادت می دهد بر علم او آیات قرآنش
کسی به غیر علی نیست در جهان مولا
و نیست مثل علی یک نفر چنین والا
فَأَیْنَمٰا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اَللّٰهِ
ز فرش تا خود عرش است مرتضی پیدا
از همه نام جهان بی سر و پا ما را بس
بـهــره ی ما ز بــقـا روز لــقـا مــا را بـس
ببریدم ز جهان و غم بی مقدارش
لفظی از سوی تو ای یار (بیا) ما را بس
از اولش چندین پسر می خواست
بر آل پیغمبر سپر می خواست
خود را کنیز فاطمه می دید
از این جهت نامی دگر می خواست
بچه ها من دلم پریشان است
چند وقت است خانه ویران است
چشمهای پدر هراسان است
درد مادر بدون درمان است
زهرا بمان و زندگی ام را بهم نزن
زهرا بمان و مرگ علی را رقم نزن
آشفتگی قلب مرا جمع و جور کن
فکری به حال و روز دل این غیورکن
افتخارم ز نام فاطمه است
ورد و ذکرم مدام فاطمه است.
شیعگی مذهب و طریقت ماست
بخدا این مرام فاطمه است
وقتی شد آتش شعله ور ، افتاد مادر
در بین آن دیـوار و در ، افتاد مادر
وقتی لگـد زد بــر در خانـه حرامی
ناله کشیـــدم از جگــر ، افتاد مادر
گویم به چشم خونبار ، زهرا خدانگهدار
رفتی ولی به اجبار ، زهرا خدانگهدار
جان بر کف ولایت ، ای مادر شجاعت
مقتول راه ایثار ، زهرا خدانگهدار