شوق نوکری

 ذکرابوتراب عجب مستی آور است

 ایننام پیرِ میکده ی حوض کوثر است 

 اصلاهراس و باک نداریم از حساب

 محشرکلید باغ  جنان دست حیدر است 

ولایت

 مولا اگر نبود,ولایت نداشتیم

 روزحساب, باب شفاعت نداشتیم 

 عاشقنمی شدیم اگر مرتضی نبود

 نسبتبه اهل بیت ارادت نداشتیم 

حساب و کتاب

 خسته شدم,بریده ام آقا, شتاب کن

 یا انتخاب کن بخرم, یا جواب کن 

 برگشت نمهمان و فنا گشتنم همان

 هرچهپل است پشت سر من خراب کن 

وقتش رسیده است,که …

 وقتش رسیده است,که سلمان مان کنی

مجذوب چند آیه ی قرآن مان کنی

ما بت پرستژ ی عشقیم,یاحسین

قرآن ز نی بخوان که مسلمان مان کنی

روضه خوان

تنها چرا نشسته, مگر گریه می کند؟

چون شمع شعله ور به نظر گریه می کند

ازمردم مدینه شنیدم که روزها

می آید و ز داغ پسر گریه می کند

مدینه البکاء

هرروزغروب توی بقیع

می شکنه بغض آسمون

ستاره ها داد می زنن!!!

ام البنین روضه نخوون

سفارش در

سلام, آمده ام تا سفارشی بدهم

دری بساز برایم دوباره؛ ای نجار

دری که کنده نگردد به ضربۀ لگدی

دری مقاوم و محکم ز بهترین الوار

حرف سفر

باید بری؛ نه ! محض رضای خدا نگو

دق می کنم بدون تو, این جمله را نگو

زهرا بمان و زندگی ام را به هم نریز

سنگ صبور من! نرو از پیشم ای عزیز

خط و نشان

در پیچ کوچه بود, که ولگرد ِ لعنتی…

با سنگ زدبه آینه, بی درد ِ لعنتی

دیدم بهجنگ مادر رنجورم آمده !

فریاد میزدم :« برو نامرد ِ لعنتی»

شاهد رازی مگو

 طفلی حسن که شاهد رازی مگو شده

 رازی که باعث غم و بغض گلو شده

 زانو بغل گرفته و خون گریه می کند

 از بعد ماجرای فدک زیرو رو  شده

مانده داغی عظیم بر جگرت

مانده داغی عظیم بر جگرت

عکس رأسی به نیزه در نظرت

سر بازار شام و بزم شراب

چه بلاهایی آمده به سرت!؟

روضه ی تلخ اسارت زینب

دوباره روضه ی تلخ اسارت زینب

مرور متنِ کتاب شرافت زینب

وجود معجری از نور؛ پرده درپرده

 دلیل محکم حکم قداست زینب

دکمه بازگشت به بالا