شعر ازدواج اميرالمومنين و حضرت زهرا (س)

یا علی جان

از تو گفتن همیشه شیرین است
دل ما را دم تو تکسین است

لطف بی حدّ و مرز تو آقا
شامل حال ما محبّین است

کلبه ی عاطفه ها داشت مصفا می شد
همه‌ی ارض و سما داشت مُهیا می شد

حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر
راهیِ ساحل آرامش دریا می شد

روشنی محشر

دیده ام جلوه ای از روشنی محشر را
سحری نور دل فاطمه و حیدر را
ببرید آینه و جام و می و ساغر را
ریخت ساقی به کفم جرعه ای از کوثر را

دو آیینه

نبی نشاند دو آیینه را برابر هم
شدند این دو چنین چهره‌ی مکرر هم

چگونه مرد و زنی نوع غایی از هر دو
علی و فاطمه هستند شکل دیگر هم

ولایت مولا

شکر حق که مادرزاد بندگان یکتاییم
با ولایت مولا ، عبد کوی طاهاییم
افتخار ما این است ما اسیر مولاییم
از ازل گرفتار ساربان زهراییم

پیوند عاشقانه

وحی در هفت آسمان تا میزند ناقوس را
میبرد از خواب عالم وحشت کابوس را

پابه پای ناخدای خویش میخواند خدا
محرمیت نامه ی بین دواقیانوس را

عهد عاشقی

شب عشق و شب پیوند علی و زهرا
نیست عاشق به همانند علی و زهرا

روز محشر، به کتاب عمل ما بسته‌ست
مهر تأیید، به لبخند علی و زهرا

همدم

عرش را با ماه و با خورشید روشن کرده اند
آسمانی ها لباس نور بر تن کرده اند
عالم افلاک را گلزار و گلشن کرده اند
با حریرِ ابرها راهی معیّن کرده اند

پیوند مبارک

وقتی که فاطمه به تو لبخند می زند
قلبت فقط به لطف خداوند می زند
لب وا کند و با غزل مهربانی اش
طعنه عسل به نیشکر و قند می زند

پیوند نور

شاهان به هر دلبند گوهر هدیه دادند
اشراف به محبوب خود زر هدیه دادند

بین فقیران نیز هر کس دلبری کرد
او را ز گلهای معطر هدیه دادند

پیوند آسمانی

صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود

نگاهش به در بود مهمان بیاید
صدای در آمد ، علی پشت در بود

ازدواج آسمانی

دیده ام جلوه ای از روشنی محشر را
سحری نور دل فاطمه و حیدر را
ببرید آینه و جام و می و ساغر را
ریخت ساقی به کفم جرعه ای از کوثر را

دکمه بازگشت به بالا