قدر این سی شب به هرکس فیض غفران میدهم
مزد این یک ماه را برروزه داران میدهم
هرصواب بنده ام را صدبرابر میخرم
بار کم آورده و سود فراوان میدهم
قدر این سی شب به هرکس فیض غفران میدهم
مزد این یک ماه را برروزه داران میدهم
هرصواب بنده ام را صدبرابر میخرم
بار کم آورده و سود فراوان میدهم
زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم
شب قدری چه قَدَر ریخته مهمان سر من
رحمت واسعه اش از همه سو میریزد
می روم تا بچکد حضرت باران به سرم
کرم خانه جای کریمان بوَد
محل عطای کریمان بوَد
گدا در حرم گرچه آقا شود
همین از دعای کریمان بوَد
قلم به دست گرفتم دوباره بنویسم
نهاد عشق شدم تا گزاره بنویسم
حروف شمسی خود با ستاره بنویسم
توان گرفته ام از یک عصاره بنویسم
خواستم عشق را نظاره کنم
چشمها را پر از ستاره کنم
خواستم تا که از شب شعرم
قطعهای نذر جشنواره کنم
مینویسم غدیر از اول
از سراج المنیر از اول
تو همان مستجار هستی و من
من همان مستجیر از اول
چو شهر علم بنا گشت در علی بشود
بدا به حال آن کسی که بر علی بشود
غدیر! صحنه اوج ولایت است ببین
پیامبر آمده از هر نظر علی بشود
هنگام ظهر وقت اذان نماز بود
درهاى آسمان به روى خلق باز بود
ارواح مؤمنین همه در سجده حضور
این روح کعبه بود که روى جهاز بود
باید به همان سال دهم برگردیم
با بیعت در غدیر خم برگردیم
تا سوز عطش نکشته ما را باید
تا برکه ی اکملت لکم برگردیم
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد
دستهایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مومنین! ( یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:)
غزلیّاتِ قدیمّیِّ شما از اول
عشق بوده ست که با دست خدا از اول
خِشت خشتِ همه را با برکاتِ نفسش
پایِ خاکستر خود کرده بنا از اول
دستان تو حالا شده بالاترین دست
جبریل بوسه میزند بر اینچنین دست
خلق ازل , کار ِ ابد بر عهده یِ توست
ای اولین دستِ خدا , ای آخرین دست