شعر گودال قتلگاه

ذکر یا حسین

روضه کُشنده بود , ولی روضه خوان نمُرد
حتی یکی از آن همه گریه کنان نمُرد

دیدم کتیبه سوخت , گریبان خود درید
با ذکر یا حسین , زبان در دهان نمُرد

کربلا شد دیارِ بی رحمی
رفت بالا عیارِ بی رحمی

هرچه خورشید داغ تر می شد
خاک می شد دچارِ بی رحمی

عرش را به تلاطم کشیده است

آن تندباد تیر, بگو با تنت چه کرد؟
با قلبِ مثل آینه‌ی روشنت, چه کرد؟

وقتی که عرش را به تلاطم کشیده است,
با ما, ببین که روضه‌ی افتادنت چه کرد

ماه در گودال

آه افتاد ماه در گودال
ماه افتاد آه در گودال

عمه با نیزه های دور تنت
ساخت یک بارگاه در گودال

تا شاه بی رمق شد

هل من معین بی کسی اش تا شنیده شد

رنگ جمال پرده نشینان پریده شد

تا شاه بی رمق شد و افتاد روی خاک

افسار گرگ های حرامی دریده شد

از بدنش پا نمی شود

قلبی که با حضور شما پا نمی شود
محبوب خانواده ی زهرا نمی شود

انسان بی حسین چو بیمار لاعلاج
دردش به هیچ وجه مداوا نمی شود

خسته و لب تشنه

کربلا غوغا شد,
وای از آن لحظه که خورشید ولا تنها شد,

همه جا ریخت بهم,
در دل کرببلا سیل بلا برپا شد

زینت دوش پیمبر

اینقدر جولان نده با خنجرت دورو برش
چکمه ات را بی ادب بردار از روی پرش
گریه دارد میکند بالای مقتل مادرش
تا که نفرینت نکردم دست بردار از سرش

کهنه پیرهن

این نیزه در نیامده آن نیزه میرود

داد از فلک که داد تورا در مى‌آورد

مثل دو تکه چوب لبت را به هم نزن
الآن برات آب پیمبر مى‌آورد

گودال قتلگاه

ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر
زینب بیا , این شمر با پا رفته منبر را ببر

چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن
از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر

گودال

شور برپا می شود
“تا شهادت نامه ی عُـشّاق امضا می شود”
هر که جا خالی نکرد
دردهـای باطِـنیْش امـشب مُــداوا می شـود

فرش خون

زخم بر زخم نشست و بدنت را پر کرد

فرش خون پهن شد و حجم تنت را پر کرد

نیزه پیچید به اعماق تنت از پهلو

یاد مادر همه ی پیرهنت را پر کرد

دکمه بازگشت به بالا