راه بود و راه بود و راه بود
کاروان همراه ثارالله بود
کاروان نه قبله گاه عالمین
مرد یا زن جمله عشاق الحسین
راه بود و راه بود و راه بود
کاروان همراه ثارالله بود
کاروان نه قبله گاه عالمین
مرد یا زن جمله عشاق الحسین
اگه سرده اگه تاریکه دنیا
نمی ترسیم آخه مهتاب داریم
خدارو شکر بی صاحب نموندیم
خدارو شکر که ارباب داریم
راه بود و اذیت و غم بود
دلخوشی همه به پرچم بود
پرچمی که بروی دوش من است
پرچمی که امانت حسن است
تاکه فرمود رسیدیم عَلَم را کوبید
یک علمدار بر این خاک قدم را کوبید
بر رویِ سینهی خود تیِغ دودَم را کوبید
بینِ این دشت ستونهایِ حرم را کوبید
لحظه لحظه عمر خود را خرج حضرت میکنم
جز حرم جایی روم احساس غربت میکنم
حاجت خود را اگر یک شب بگیرم میروم
“لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم”
خدا کند به دلت آب هم تکان نخورد
نشسته ام غباری به پلکتان نخورد
تو خوب باش فدای سرت، سر زینب
تو باش باغ دلم سیلی از خزان نخورد
میرسد ناله و آه از طرف عرش خدا
شد حسینیه گریه همه ارض و سما
همه ی عالمیان غرق غم وشور و عزا
روضه خوان فاطمه وگریه کنش عالم ها
که رسید است حسین بن علی کرببلا
آینه در آینه تابید عالم شد علی
نَفسِ خود را دید خود را دید خاتم شد علی
اولین صبحِ ظهورِ حَیِ اعظم شد علی
حق تماشا کرد خود را تا مجسم شد علی
در غروب غربتت این بار گیر افتاده ام
در شکار عشقت آهو وار گیر افتاده ام
گفته بودم کج کنی راه و از اینجا رد شویم
آه می ترسم در این آوار گیر افتاده ام
رویِ زانویِ برادر پا اگر بگذاشته
آفتاب انگار منّت بر قمر بگذاشته
دستها را رویِ دوشِ دو پسر بگذاشته
آنکه رویِ شانهی عباس سر بگذاشته
کاروانی پُرِ دلهای بلا نوش و بلا جوش و پُر از سینهی مدهوش و زِ هر زمزمه خاموش به جز ذکر خدا خانه و کاشانه به دوش از تب سوزندهی صحرای غریبی پیِ رخسار حبیبی پِی دامانِ طبیبی
اگر تو آه کِشی خشک و تَر نمیماند
اگر تو گریه کُنی که جگر نمیماند
بیا و آه مَکش با حرارتِ جگرت
که از مجالسِ روضه اثر نمیماند