شعر وروديه محرم

لب تشنه

قبل از شروع خلقت تابیده آفتابش..
لب تشنه ای که عمریست دلها شده کبابش

گفتیم السلام و فورا علیکم آمد
جانم به این سلام و جانم به این جوابش

وِیْلِی

باز تصویر تو مدّ نظرم افتاده
خوش به حالم که به هیئت گذرم افتاده

اینقَدَر “شور” حسین بن علی “شیرین” است
هوس “پیرغلامی” به سرم افتاده

وای یا لیتنا

هرموقعی که پایم تا روضه ها رسیده
روی لبم نوای یا لیتنا رسیده

هم دست دوز زهراست هم دستبوس زینب
پیراهن سیاهم از کربلا رسیده

دلشوره دارم

این روزها دلشوره دارم بیش از پیش
کاری بجز گریه ندارم بیش از پیش
این روزها قلب مرا ماتم گرفته
باز این لبم نام شمارا دم گرفته

میل پرواز

وقت عاشق شدنم عقل سرم را ببرید
میل پروازم اگر بود , پرم را ببرید

آمده پشت در خیمه که جان بستاند
مرکب و تیغ چه سود است سرم را ببرید

بساط روضه‌

باید برای زخم کاری زود مرهم بُرد
پس زود باید این دلم را تا محرم بُرد

اصلاً بساط روضه‌ی تو روسفیدم کرد
این روسیاهیِ مرا شال سیاهم برد

دلشوره دارم

این روزها دلشوره دارم بیش از پیش
کاری بجز گریه ندارم بیش از پیش
این روزها قلب مرا ماتم گرفته
باز این لبم نام شمارا دم گرفته

چشمی که در این روضه ها ابر ببار است
روز قیامت هم به تو امیدوار است

ظرف زمان سینه زنها فرق دارد
ماه محرم اول فصل بهار است

پرچم مشکى هئیت

همه سرمایه مجنون غم لیلا باشد
عاشق ان است که سر گشته و شیدا باشد
بعد از انى که شده دلبر ما خیمه نشین
عاشق دلشده اواره صحرا باشد

این اشک های قیمتی

از بس حسین بخشش بسیار می کند
لطفش مرا همیشه بدهکار می کند
این اشک های قیمتی روضه های او
خیلی برای عاقبتم کار می کند

مُهر تربت

این خاکبوسی ها و این عرض ارادت قیمتی ست
این دوستی همراه اظهار مودت قیمتی ست
تنها نه اشکی که برایش بین روضه ریختم
حتی لباس مشکی ام روزی قیامت قیمتی ست

پرچم روضه

در کوچه تو پرچم روضه به سرم خورد
یک کاسه پر خون غمت را جگرم خورد

با ذکر شما تا به خدا اوج گرفتم
در موقع توبه پر فطرس به پرم خورد

دکمه بازگشت به بالا