ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم
باور نداشتم که به قبرت نظر کنم
ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید
با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم
ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم
باور نداشتم که به قبرت نظر کنم
ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید
با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم
آمــــدی از ســفــــر حــزن و بـــلا زینب من
آمــــدی بـــاز به ایــن کـرب و بـلا زینب من
روی قـبــرم بـنِـشـیـن آه بکـش اشک بـریـز
تـا تـسـلـی بـشــوم قـلـب تــو را زینب من
وقتی از پیش تو رفتم پر من سالم بود
چادرم , پوشیه ام ,معجر من سالم بود
حرمتی داشتم و پیکر من سالم بود
به خداوند قسم که سر من سالم بود
گریه های شب جمعه چه خریدن دارد
نوکرت تا خود تو شوق رسیدن دارد
شده هفتاد و دو سر با سر تو بر نیزه
سر بازار شما ٰ زجر کشیدن دارد
ای وامدار چشمه تو سلسبیل ها
ای کشتی نجات , چراغ سبیل ها
در بین نوکران شما دیده می شوند
موسی,مسیح,آدم و نوح و خلیل ها
این دل به یک گوشه نگاه شما خوش است
در بین عالمین به این روضه ها خوش است
جایی ندارد و همه جا هم نمی رود
تنها به یک زیارت کرب و بلا خوش است
مدیون دم ” عناصرالابرارم ”
محزون غم ” دعائم الاخیارم ”
مرثیه سرای این شب غم بارم
یک روضه ی باز اربعینی دارم
اربعین آمد دلا امروز زینب خسته است
آمده بر کربلا امروز زینب خسته است
در کنار مرقد شش گوشه بنت المرتضی
گویی افتاده ز پا امروز زینب خسته است
من پیربودم و ز غمت پیر تر شدم
در شام وکوفه در پِیِ تو خونجگر شدم
از کربلابه کوفه و, از کوفه تا به شام
با دستِبسته خونجگری در به در شدم
هر طوربود آمدم اینجا گمان نبود
اصلاًاُمیدِ آمدنِ کاروان نبود
من زینبمنه زینب وقت وِداعمان
زینب بهزیر جامه اش این داستان نبود
یادش بخیر روز و شبم با حسین بود
ذکر بی اختیار لبم یا حسین بود
پا تا سرِ عقیله سراپا حسین بود
وقتِ اذان اشهدِ من یا حسین بود
بال و پرم شکست ولی نهضت تو ماند
این قامتم خمید ولی عزّت تو ماند
گیسوی من سپید شد و روی من کبود
تا پرچم ولایت تو هیبت تو ماند