شعر اربعین

گوشه نگاه شما

این دل به یک گوشه نگاه شما خوش است

در بین عالمین به این روضه ها خوش است

جایی ندارد و همه جا هم نمی رود

تنها به یک زیارت کرب و بلا خوش است

مدیون دم

مدیون دم ” عناصرالابرارم ”
محزون غم ” دعائم الاخیارم ”
مرثیه سرای این شب غم بارم
یک روضه ی باز اربعینی دارم

اربعین آمد

اربعین آمد دلا امروز زینب خسته است

آمده بر کربلا امروز زینب خسته است

در کنار مرقد شش گوشه بنت المرتضی

گویی افتاده ز پا امروز زینب خسته است

یک اربعین نبودم …

من پیربودم و ز غمت پیر تر شدم

در شام وکوفه در پِیِ تو خون‌جگر شدم

از کربلابه کوفه و, از کوفه تا به شام

با دستِبسته خون‌جگری در به در شدم

هر طور بود آمدم

هر طوربود آمدم اینجا گمان نبود

اصلاًاُمیدِ آمدنِ کاروان نبود

من زینبمنه زینب وقت وِداعمان

زینب بهزیر جامه اش این داستان نبود

یادش بخیر

یادش بخیر روز و شبم با حسین بود

ذکر بی اختیار لبم یا حسین بود

پا تا سرِ عقیله سراپا حسین بود

وقتِ اذان اشهدِ من یا حسین بود

بال و پرم شکست

بال و پرم شکست ولی نهضت تو ماند

این قامتم خمید ولی عزّت تو ماند

گیسوی من سپید شد و روی من کبود

تا پرچم ولایت تو هیبت تو ماند

رفتند کربلا

رفتند کربلا  و مرا جا گذاشتند

روی دلم دوباره همه پا گذاشتند

تنها دلم به کرب و بلایی شدن خوش است

گیرم مرا زقافله تنها گذاشتند

اربعین….

یک اربعین برای شما گریه کرده ام

با نام سید الشهدا گریه کرده ام

تا گفت السلام و علی… گریه کرده ام

آقا به سمت کرببلا گریه کرده ام

سرت خوب می‌شود

دارد شکستگّیِ  سرت خوب می‌شود

کم‌کم تمام بالِ و پرت خوب می‌شود

بعد از چهل سحر که فقط گریه کرده‌ای

درد وصالِ هر سحرت خوب می‌شود

زینب

زینباز سوی شام برگشته

یابه بیت الحرام برگشته

پیعرض سلام برگشته

وه!چه با احترام برگشته

اربعین تو رسیده است

اربعین تو رسیده است وز راه آمده است

خواهرت با قد خم گشته و آه آمده است

زینب از وادی شام آمده چشمت روشن

از کجا تا به کجا آمده ؟ چشمت روشن

دکمه بازگشت به بالا