از کران تا بی کران حرفی به جز کوی تو نیست
تشنهٔ چشم تو را راهی به جز روی تو نیست
پیش رویت شوق جنت را که معنا میکند؟
برکسی که جَنتش جز طاقِ ابروی تو نیست
از کران تا بی کران حرفی به جز کوی تو نیست
تشنهٔ چشم تو را راهی به جز روی تو نیست
پیش رویت شوق جنت را که معنا میکند؟
برکسی که جَنتش جز طاقِ ابروی تو نیست
دوستانم یک به یک رفتند و تنها مانده ام
باز هم از کاروان کربلا جا مانده ام
درد یعنی یک نفر جامانده باشد از حرم
مانده ام تنهای تنها با دل وامانده ام
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه
حالا که بین زائرانت نیستم , آیا
بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه
من نیمه جان زِ داغ تو در این سفر شدم
یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم
من آب رفته ام! تو مرا می شناسی ام؟
من زینبم! اگر چه کمی مختصر شدم
من پیام آورِ توام برخیز
مونس و یاورِ توام برخیز
میزبانی کن, ای تنِ بی سر
زینبم, خواهرِ توام برخیز
عمری ست در فراق تو با اشک سر کنیم
گریه اگر کم است بگو بیشتر کنیم
جا مانده ایم, حوصله ی شرح قصه نیست
تربت بیاورید که خاکی به سر کنیم
من از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین
خادم ناقابل این آستان بودم حسین
خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد!
سود کردم پیش تو! گرچه زیان بودم حسین
به شوق آسمان اینبار میگیریم پر از پا
شروع عاشقی در اربعین باشد اگر از پا
قدم ها می رود وقتی به سمت روضه رضوان
میان راه حق داریم نشناسیم سر از پا
اگر بناست همه زیر این علم باشیم
خدا نیاورد آن روز را که کم باشیم
خدا کند که همین دسته جمع بین حرم
کنار حضرت ارباب دور هم باشیم
هستند هریک از یکی دیگر مؤدبتر
اینجا گدا هرچه مؤدبتر, مُقرَبتر
یک اربعین, پای پیاده خوب فهمیدم
جز تو مسیرم هرچه باشد, نیست جز اَبتر
خدای آینه از جنس دلبری بودی
صفای عطر بهشتِ معطری بودی
توپیش ازآن که خدا فکر خلقتی باشد
در آسمانِ وجود اهل سروری بودی