شعر محرم و صفر

یا زینب

از آن روزی که این زیبنده زینب نام می گیرد
فقط از چشـــم هایِ یک نفر الهــام می گیرد

به لبخندِ برادر می سِپارد اشــک هایش را
فقط پروانه در آغـوشِ گُــل آرام می گیرد

کعبه‌ی اَبرارِ

*جامعُ‌الاَسرارِ خدا زینب است
منبع‌ُالانوارِ خدا زینب است
کاشف‌ُالآیاتِ کتابُ‌لَّه‌و..
اعظمِ اذکارِ خدا زینب است

قربونی

از خدا خواسته بودم رشید بشن
عاقبت بخیر و روسفید بشن
من از اول به همه گفته بودم
اینا دنیا اومدن شهید بشن

می رود سمت برادر

می رود سمت برادر به تنش تب دارد
دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد
به فدای سر تو ! هرچه که دارم این است
چه کنم؟هست همین هرچه که زینب دارد

خوب می دانند

خوب می دانند اینجا از کسی سر نیستند
چشم در راه محبت های مادر نیستند

سخت شرمنده ست زینب از حسین خویش که؛
با علی ها ،هدیه های او برابر نیستند

عاشق شده ام

عاشق شده ام دیده ی تر داشته باشم
هر لحظه فقط از تو خبر داشته باشم

عاشق ندهد هدیه به معشوق عجیب است
پروانه شدم تا که هنر داشته باشم

یا زینب(س)

هستی اش را داد تا محفوظ باشد معجرش
مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش

وقت بیرون رفتن از خانه، حسین و مجتبی
با یل ام البنین بودند در دور و برش

حر باشی

فرمانده بودی آمدی سرباز دین باشی
دُر باشی و حر باشی و مرد آفرین باشی

ازحضرت زهرا شفاعت را طلب داری
باید بگویم هر چه داری از ادب داری

نمیخواهم

نمیخواهم که در راه تو سنگ کوچکی باشم
به رنگ ترس در چشمان ناز کودکی باشم
نمیخواهم که حتی روبرویت اندکی باشم

نذر غریبی تو

با تو شریکم غصه و درد و بلا را
زینب بمیرد! رد نکن این بچه ها را

من وسعت دارایی ام این دو پسر بود
نذر غریبی تو کردم هر دوتا را

دو اکبر زینب

دمند و بازدمند
شبیه بازدم و دم همیشه پشت همند

قسم به عشق، قسم
برای یاری ارباب خویش هم قسمند

خیلی دلم تنگه

خیلی دلم تنگ شده واست بابا
دلتنگتم با همه وجودم
چطور دلت میاد پیشم نمیای؟
من که برات دختر خوبی بودم

دکمه بازگشت به بالا