فقط نه خونجگرم از بی احترامی ها
نگاه شام, امان از نگاه شامی ها
شبیه گردن مان , روضه بسته می خوانم
دو سه شب است نماز نشسته می خوانم
فقط نه خونجگرم از بی احترامی ها
نگاه شام, امان از نگاه شامی ها
شبیه گردن مان , روضه بسته می خوانم
دو سه شب است نماز نشسته می خوانم
ای سپه کوفه آفتاب شدید است
غنچه من رنگ آفتاب ندیده است
جنگ شما با من است! طفل چکاره ست؟!
رنگو روی ماه منچقدر پریده ست
آقا نگو من آرزویت را نداشتم !!
من که به جز ضریح , تقاضا نداشتم
گفتم مریض کرب و بلا را شفا بده
آقا نگو که قصد مداوا نداشتم !!
هرکس که در خانه ی ارباب مقیم است
مشمول عنایات خداوند کریم است
آنان که خریدار و گرفتار حسین اند
فردای قیامت دلشان را زچه بیم است؟
باید نشست و از برکاتى چنین نوشت
تاروز حشر از حسناتى چنین نوشت
در بحر غم ز فلک نجاتى چنین نوشت
از شور بهتر از عرفاتى چنین نوشت
گل صد برگ زیر خاک ببین
خواهرت از سفر رسیده حسین
آمدم ای غریب مادر من
با قد و قامتی خمیده حسین
دارم غریب و آشنا را می شمارم
این خیل مشغول عزا را می شمارم
هی خواب می بینم پیاده در طریقش
درجاده دارم تیرها را می شمارم
آه , از شام فقط آه رهاوردم شد
آنچه یک عمر به آن فکر نمی کردم شد
گفتنی نیست بلایی که سرم آوردند
چه قدر زخم برای جگرم آوردند
کم کم سپاه علقمه از راه میرسد
صدها هزار خادم درگاه میرسد
هرکس که عزم دیدن خورشید میکند
اول به صحن محترم ماه میرسد
قرار بود بمـیرم برایت آه نشد
گناه کرده ام و رِزق من نگاه نشد
قرار بود بمیرم اگر غروب دهم
شنیدم از تَه گودال وحال شاه نشد
ای ابتدای غربت بی انتها فرات
ای شاهد همیشگی ماجرا فرات
با دسته بسته رفتم از این کربلا فرات
با داغ مانده بر دلم از یار رفته ام
برای درد دل من که بی صدا مانده
پس از تو آن که بفهمد فقط خدا مانده
اگرچه خسته ام اما هزار شکر هنوز
برای گفتن یک وا أخاه نا مانده