جهان را غیر عشقت یک سرِ سوزن نمی خواهم
دو دنیا را نه با تردید…که قطعا نمی خواهم
بدونِ تو همان بهتر که ظلمت باشد و وحشت
که بی تو قبر خود را لحظه ای روشن نمی خواهم
جهان را غیر عشقت یک سرِ سوزن نمی خواهم
دو دنیا را نه با تردید…که قطعا نمی خواهم
بدونِ تو همان بهتر که ظلمت باشد و وحشت
که بی تو قبر خود را لحظه ای روشن نمی خواهم
از این فراق این روزها فریاد خواهم کرد
گریه شبیهِ حضرت سجاد خواهم کرد
اینجا گرفته بغضِ من, یک روز می آیم
آنجا صدایم را کمی آزاد خواهم کرد
شدم کبوتر صحن تو پر در آوردم
نبین پیاده شدم زائرت , سرآوردم
پیاده آمدنم عشق نیست , من تنها
ادای جمعی از عشّاق را در آوردم …
پادشاهی کی بشاید گفت جز بر حضرتش
آیت و کرسی بلرزد چون که بیند هیبتش
کورش و زرتشت و عیسی جملگی پیغمبران
جرعه ای از جام او نوشیده اند با رخصتش
نامه سیاه را به حرم ره نمی دهند
اهل گناه را به حرم ره نمی دهند
گمراهی است حاصل عمر گذاشته ام
گم کرده راه را به حرم ره نمی دهند
نیست جز شوق زیارت در نگاه زائران
میشود بال ملائک فرش راه زائران
در نجف اذن زیارت از علی باید گرفت
میشود دست علی پشت و پناه زائران
خوب و بد پشت سر قافله راه افتاده
هر که شد عاشق این سلسله راه افتاده
نا مسلمان و مسلمان به حرم می آیند
هر زن و مرد ز هر فاصله راه افتاده
به دلم داغ حرم را مگذارید فقط
به همین حال مرا وا مگذارید فقط
ببَریدم ببَریدم شده حتی در خواب
بین این شهر مرا جا مگذارید فقط
خیلی ثواب داشت به این مرده جان دهی..
شاید نخواستی حرمت را نشان دهی..
شاید دلت نخواسته که دعوتم کنی..
راضی نبوده ای که مرا راحتم کنی..
اربعین “عُشاق” جان را نزد جانان میبرند
سر برای پیشکش دربار سلطان میبرند
هم سواره هم پیاده دل به جاده میزنند
آبرو از هرچه عذر و هرچه هجران میبرند
لعنت به من گاهی اگر بیراه رفتم
جز راهت هرجا رفته ام , در چاه رفتم
سِیر نجف تا کربلا معنیش این است
از مرقد این شاه تا آن شاه رفتم
از سر ِناقه ی غم شیشه ی صبر افتاده
همه دیدند که زینب سر قبر افتاده
چشم او در اثر حادثه کم سو شده است
کمرش خم شده و دست به زانو شده است