شعر محرم و صفر

13 بند برای سیزده ساله ..

از شوری چشم حسودان ترس دارم

بی نظم میبندم سرت عمامه ات را

آه ! ای کبوتر بچه ی مشتاق ِپرواز

محکم گرفتی توی دستت نامه ات را

سپاه فتنه برای تو نقشه هـــــا دارد

سپاه فتنه برای تو نقشه هـادارد  

چقدر کرب و بلا قصه بـلا دارد

نزن تو خیمه در اینجا که لشگر کوفه   

نگاه شومُ و عجیبی به خیمه ها دارد

حسین(ع)

باور نمی کنم سفر بی تو را حسین

بی تو کشیده حرمت تا کجا؟ حسین

فرماندهی ارتش غم دیدگان منم

فرمانروای ارتش بر نیزه ها حسین

یا شایدم بابای از ما بهترانی

 نامی شدی ,  روی  لب  اینیّ  و آنی

 یا   شایدم    بابای   از   ما   بهترانی

 بدجور  سیلی خورده ام این چند روزه

 خوردم  , ولی  حتی دریغ از تکّه نانی

نقاشی دخترک

 شب   میان دفترم   بابای   بی سر   می کشم

 جای  این سر  را  میان دست دختر می کشم

 قاری  قرآن   خود  را  در  شب  تاریک  شام

 با  نوای  سورهی  والفجر  و   کوثر  می کشم

درست مثل نفس های آخرت شده ام

درست مثل نفس های آخرت شده ام

به رسم زخم پدر جان برابرت شده ام

زمین چقدر برای من و تو دلگیر است

به نیزه پر زده چشمم کبوترت شده ام

شام غریبان

آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد

بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد

وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت

این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد

گریه های طفل خردسال

بر نیامد از تمنای لبش کامم هنوز

او به روی نیزه رفت و من به دنبالش هنوز

زینت دوش نبی مصطفی حقش نبود

بر زمین کربلا ماند پر و بالش هنوز

به همراهت…!

اگر چه ایل و تبار مرا به همراهت…!

برو حسین(ع) که دست خدا به همراهت

دعای حرز لبم را به گردنت بستم

برو حسین(ع) که این بوسه ها به همراهت

محرم است


کو جامه ی سیاه عزایم محرم است

ابری است وضع حال و هوایم محرم است

نه که فقط همین سه دهه هست ماتمش

والله تمام سال برایم محرم است

ای وای بر من

در نیزه می آید سرت, ای وای بر من

مانده به صحرا پیکرت, ای وای بر من

چون خانه ما در مدینه, خیمه ها سوخت

با ناله های مادرت, ای وای بر من

چه می بینم از روی تل یا حسین(ع)

چه می بینم از روی تل یا حسین(ع)    

بمیرم تو افتاده ای از پا؟! حسین(ع)    

به بالا و پائین رورد تیغ ها

چرا در همان یک گوله جا؟! حسین(ع)

دکمه بازگشت به بالا