شعر محرم و صفر

ای وای بر من

در نیزه می آید سرت, ای وای بر من

مانده به صحرا پیکرت, ای وای بر من

چون خانه ما در مدینه, خیمه ها سوخت

با ناله های مادرت, ای وای بر من

چه می بینم از روی تل یا حسین(ع)

چه می بینم از روی تل یا حسین(ع)    

بمیرم تو افتاده ای از پا؟! حسین(ع)    

به بالا و پائین رورد تیغ ها

چرا در همان یک گوله جا؟! حسین(ع)

… برادر

امشب فقط مانده برای ما برادر

این دشت فردا می کند غوغا برادر

با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب(س)

می ترسد از غمهای این صحرا برادر

سپر عمو

دستم اگر رهــــا بکنی یار مـــــــــی شوم

در قتلگــــــــــاه یاور دلدار مـــی شـــوم

دشمن نشسته عمه, روی پیکــــر عمــــو

رخست اگر دهی سپر یار مـــی شــوم

کودک بی شیر

کربـلا آتش به جــــــان آسمانـــــها مـــــی زند

کودک بی شیـــــــــــر را بر دست بابا می زند

شیرخــــــــــواره آمده میــــــــدانُ تیرُ حــــرمله

طعنه بر حرف حسین و مشکِ سقا می زند

دو گل آورده بُد از بوستانی با صفا زینب

دو گل آورده بُد از بوستانی با صفا زینب

که تقدیم امیر خود کند در کربلا زینب

دو شیر از بیشه ی شیران اولاد ابو طالب

به ایشان یاد داده رسم جنگ مرتضی زینب

آن قاتلی که در بر ما مست میکند

آن قاتلی که در بر ما مست میکند

انگشتر عقیق تو در دست میکند

ای باغبان که باغ و بهارت خزان شده

صبر تو با هزار بلا امتحان شده

شکر خدا که نوبت ماتم به ما رسید

شکر خدا که نوبت ماتم به ما رسید

اذن عزای ماه محرم به ما رسید

شکر خدا که چله نشینی گرفته است

کوبیدن سیاهی و پرچم به ما رسید

گهواره

کاش این قبر تو گم باشد و پیدانشود

اگرم شد سر نبش قبر بلوا نشود

از تو گهواره ای مانده ببرندش غارت

ولی ای کاش سر راس تو دعوا نشود

علقمه

باز هم بارش باران غزل های دلم

باز هم دلشدگان وای دلم وای دلم

دل به دریا زدنش را به تماشا بشوید

آنکه طوفان زده بر ساحل دریای دلم

کوفه میا …

دردی به دل دارم ولی درد آشنا نیست

 حرف وفاداری  است  امّا باوفا  نیست

 در کوچه ها ﭘﯿﭽﯿﺪه رنگ و  بوی غربت

 جز طوعه در این شهر با من هم نوا نیست

حسین (جان)

انگار قسمت است به اینجا بیا,حسین
از حج وداع کن بیا کربلا,حسین!
در انتظار آمدن تو نشسته اند
اما دلی نبند به خلق خدا, حسین

دکمه بازگشت به بالا