شعر شهادت امام رضا (ع)

یا علی موسی الرضا(ع)

زهر در جانم نشسته چشم های تار دارم
مثل مادر بیقرارم؛ دست بر دیوار دارم

من علی موسی الرضایم از علی(ع) دارم نشانه
در گلویم استخوان؛ در چشمهایم خار دارم

مولای من

تو دعا کن که حرم روزی بشه
ما میخوایم بیایم ولی پر نداریم

پدر و مادرمون فدات بشن
یه امام رضا که بیشتر نداریم

رسول عسگری

عبا بر سر کشیدم

درونِ سینه اَم، از داغ مادر بسکه غوغا بود
دل آشوبم از غصه، پیِ دیدارِ زهرا بود

زبانم روزهای آخرم میگفت یازهرا
دلم پیوسته یاد روزهای سخت مولا بود

جانم رضا(ع)

غزل هایم به عشق هر نگاری پا نمی گیرد
جهانم بی تو ای خورشید من معنا نمی گیرد
چنان بی مثل هستی در وجود من که می دانم
خدا هم در دلم جای تو را حتی نمی گیرد

واویلا

عبا به روی سر خود کشید و هِی اُفتاد
همینکه زهر جگر را درید و هِی اُفتاد

سرِ مبارک و چشمان تار و سنگِ مسیر
میانِ راه زمین را ندید و هِی اُفتاد

یا امام رضا(ع)

تو که در ارض و سما از همه کس خوبتری
چه کنم با غم تو با غم بی بال و پری

به شب تیره من ماه تمامی تو رضا
سیرتت شمس شموس است و به صورت قمری

دارالشفا

چی میشه که منم امروز میونِ زائرات باشم؟
یه بیمارِ نظر کرده تویِ دارالشفات باشم

تمومِ آرزوم اینه، یه بارم که شده حتیٰ
بیام تا خادم و جاروکشِ صحن وسرات باشم

امان نداد

امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد
میان سینه‌ام این دردِ بی امان اُفتاد

به راه رویِ زمین می نشینم و خیزم
نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد

بانگ غم

در سماوات بانگ غم دادند
بی کسی را دوباره سم دادند

چه غریبی که دور از وطن است
پاره قلب جمع پنج تن است

هیبت سلطانی ات

سائل شدن پیش شما خیلی می ارزد
در این حرم دست دعا خیلی می ارزد

از هیبت سلطانی ات لالم دوباره
این گریه های بیصدا خیلی می ارزد

یا غریب الغربا

هم قضا هم قدر دعای شما
پس رضای خدا رضای شما
متن قرآن همه ثنای شما
هر دو عالم غبار پای شما

امید قلب ضعیفان

اَلا امام غریبان، سلام یا سلطان
امید قلب ضعیفان، سلام یا سلطان

من و گدایی این در، تو و سخا آقا
نظر به حالِ گدایان، سلام یا سلطان

دکمه بازگشت به بالا