شعر شهادت حضرت زهرا (س)

گدای فاطمه ایم

چه افتخار بزرگی ، گدای فاطمه ایم
همیشه ملتمسین دعای فاطمه ایم
چه خوب شد که غلام وفای فاطمه ایم
مقلدان ره فضه های فاطمه ایم

تفسیر نور و کوثر

تفسیر نور و کوثر و مریم چه می کنی؟
با قلب داغدار دو عالم چه می کنی؟

گیرم که درد رفتنت از خاطرم گذشت
با زخم نقش بسته به قلبم چه میکنی؟

ماتمکده

مدیون تو بود از ازل عالم همیشه
پس تا ابد شد مات تو آدم همیشه

ماتمکده باشد برایم بی تو عالم
خیمه زده بی تو به قلبم غم همیشه

یا زهرا(س)

شاید بنا نبود جهانی بنا شود
چشم زمان به روی زمین آشنا شود

شاید بنا نبود که از پیله عدم
پروانه وجود زمانی رها شود

کشتیِ پهلو گرفته ام

اسما بیا که روز جدایی رسیده است
خواهر! بیا که کار به هجران کشیده است

این روزها که بانوی این خانه هم شُدی
هَر شَب برای فاطمه پَروانه هم شُدی

آب شده مثلِ شمع

برای تابشِ ماهِ هلالِ مادرِ خانه
سه ماه، آب شده مثلِ شمع، دخترِ خانه

دوباره پنجره را خیس کرد، بارشِ روضه
نشسته اشکِ یتیمی به دیده‌ی ترِ خانه

شعله‌ی جان میسوزد

آتشی کرده به پا شعله‌ی جان میسوزد
نه فقط هیزم و در، شاه جهان میسوزد

پشت در حضرت مولاست که گیر افتاده
پیش چشم همگان چشم ترش میسوزد

ای آفتاب عالم

کمتر مثال شب سحرم را سیاه کن
کمتر به این شکستگی در نگاه کن

ای آفتاب عالم امکان بتاب و کم
خون بر دل شکسته ی این مهر و ماه کن

اشکِ علی جاری شده

میبینی اشکِ علی جاری شده
زندگیم پُـر از گرفـتــاری شده
رفـتی و بعده پرســتاری ازت
کاره مـردِ تو یتـیم داری شده

بی مِهر تو

بی مِهر تو راهی به سعادت نرسید
بی مُهر تو امضای عبادت نرسید
گفتند به داد، میرسی در صدجا
در کوچه ولی کسی به دادت نرسید!

  علی ناظمی

رسید فاطمیه

رسید فاطمیه مادر محرم ها
رسید فاطمیه چشمه سار ماتم ها
رسید فاطمیه شد تولد روضه
رسید مبدا تاریخ هجری غمها

هُرم آتش

شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت
موی او را دوباره «شانه» کند
باید انگار جای بازوی خود
مادرش شانه را بهانه کند

دکمه بازگشت به بالا