گیرم که در درست شود سر چه می شود
سر را شکست عاقبت در چه می شود
گیرم دوباره حرمت این خانه حفظ شد
یک عمر جای خالی مادر چه می شود
گیرم که در درست شود سر چه می شود
سر را شکست عاقبت در چه می شود
گیرم دوباره حرمت این خانه حفظ شد
یک عمر جای خالی مادر چه می شود
قلب پیمبر سوخت آن وقتی که در سوخت
باید که پای این مصیبت از جگر سوخت
ریحانه ی احمد پس از او تا نوَد روز
شب ها درون بستر خود تا سحر سوخت
شکسته شد در و ای وای خانمم افتاد
هجوم لشکر و ای وای خانمم افتاد
مسیر معبر و ای وای خانمم افتاد
نگاه دختر و ای وای خانمم افتاد
افتاد گره پشت در خانه به کارم
در نقطه آعاز خزان گشت بهارم
از بار فشار در و دیوار نشد تا
یک بار تو را تنگ در آغوش فشارم
حدیث مادر مارا کبود میفهمد
کشیده خوردهء دست یهود میفهمد
نفس نفس زدنش را کبوتری زخمی
که تنگ شد نفسش بین دود میفهمد
رفتى و خالى کرده اى دورو برم را
رفتى و پاشیدى تمام لشکرم را
زینب سراغت را که مى گیرد عزیزم
از شرم خود بالا نمى گیرم سرم را
فرو می ریزد امشب از نگاهت بغضِ سنگینم
چنان محصور در اشکم که جایی را نمی بینم
دلم خون است از صحن و سرای بی نشانِ تو
تو می بینی که می سوزم تو می دانی که غمگینم
بالشش نم دار از اشک و تنش تب دار شد
پیش چشمش ماجرای تیره ای تکرار شد
دست در دستان مادر در میان کوچه بود
در مسیر خانه اش گل رو به رو با خار شد
آن روز که در جانِ خلافت هَوس افتاد
این فتنه سرانجام به نامِ چه کَس افتاد ؟
دیروزِ علی را که کسی دست نمی یافت
فردایِ علی بود که در دسترَس افتاد
تحمل کردنش سخت است و عهدِ کودکی را گر
تو هم جای خودت باشیّ و هم جای پُرِ مادر
خودت را جای من بگذار گو این بی نوا دختر
چگونه سر کند آن را بدونِ سایه ات مادر!
هر چند که شد سفید تارِ مویت
یک ثانیه برنگشت خُلق و خویت
دق داد حسن(ع) را غم ِ بیماری تو
هنگام نماز؛ لرزش ِ زانویت
خشم و آشوب و شراره است سراپا آتش
چه بلاها که نیاورده سر ما آتش
ناگهان می دَرد اندوخته عمر تو را
سنگدل، سرکش و بی رحم همانا آتش