طببیه ی همه درد تو بی تو دوا مانده
در آرزوی شفا چشم مرتضی مانده
تو و خجالت خانه نشینی حیدر
من و خجالت این قامتی که تا مانده
شعر شهادت حضرت زهرا (س)
روی لبان هر کسی هم جا نمیگیرد علی
هم وصف او با هر قلم معنا نمیگیرد علی
لطف الهی شاملش باید بگردد بی گمان
درسینه ی هر ناکسی سکنی نمیگیرد علی
از خاتم انبیا نگین افتاده
داغی به دل حبل متین افتاده
یک عده فقط به ما تماشا کردند
دیدند که مادرم زمین افتاده
امیرفرخنده
هر شب که آه تا به سحر گاه می کشم
با اشک شعله بر جگرِ ماه می کشم
تا باز هم به شِکوه نگویند بس کنم
آهسته گریه می کنم و آه می کشم
من و این گریه ی خواهی نخواهی
سیاهی می رود چشمم سیاهی
برای دلخوشیم , گرچه سخت است
بکش از سینه آهی گاه گاهی
مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید
از غم بال و پرش بال و پرم تیر کشید
چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکست
تا سرش خورد به دیوار سرم تیر کشید
دنیا همه بر سر من آوار شده
از بس پسرم خیره به دیوار شده
در خواب نفس که می کشیدی دیدم
پیراهن ساده ی تو گلدار شده
امیر فرخنده
منبر توحید ذاتا وامدار فاطمه است
حامل وحی است و وحی از آبشار فاطمه است
هم نبوت هم امامت در مدار فاطمه است
بهترین اوصاف رب در انحصار فاطمه است
لافتی تصدیق الا ذوالفقار فاطمه است
نگذار پای غمت چشم دلم تر گردد
نگذار کودکت از داغ تو مضطر گردد
کس ندیده است گلی دروسط یک کوچه
با هجوم خطر صاعقه پرپر گردد
خالق احدی باتو برابرنکشیده
مانند تو صدیقه اطهر نکشیده
خطاط تو را غیر شکسته ننوشته
نقاش تورا غیر مکسّر نکشیده
تو فاطمهای جلوهی انوار الهی
تو فاطمهای بیبدل و لا یتناهی
تو قبله و… دلها همه تا کوی تو راهی
عالم شده با نور تو روشن, به نگاهی
این روزها مسیر حیاتش عوض شده
شهر مدینهای که صراطش عوض شده
از یاد رفت «آل محمد» به راحتی
بعد از پیامبر, صلواتش عوض شده