شعر شهادت حضرت ام البنين (س)

مادر آب

به نــــام آب مطهّر شدم ,خــدا را شــکر

به بوی عـشـق مـعـطـّر شدم , خدا را شـکر

سِمت گرفتم و مادر شدم , خدا را شــکر

کـــنـیـز خانه ی حیدر شدم , خدا را شـــکر

همین که نام مرا میبرند میگریم

دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم

دوباره گفتم: جان تو و حسین, پسر!

دوباره گفتم و گفتی: “به روی چشم عزیز!”

فدای چشمت, چشم تو بی بلا مادر

حسینم وا حسینم وا حسینم

دگر این کاروان یاسی ندارد

که با خود شور و احساسی ندارد

بیا ام البنین برگشته زینب

ولی افسوس عباسی ندارد 

گمان مکن …

گمان مکن پسرت ناتنی ‌برادر بود

 قسم به عشق, کنارم حسین دیگر بود

منال ام بنین و ببال از عباس

 تو شیر مادر و شیر تو شیر پرور بود

فدای سر حسین

قدم اگر خمید , فدایسر حسین

جانم به لب رسید ,فدای سر حسین

ام البنین سابق اینشهر عاقبت

شد مادر شهید , فدایسر حسین

ضربه ی عمیق

این چشم هابه راه تو بیدار مانده است

چشمانتظارت از دم افطار مانده است 

برخیز و کولهبار محبت به دوش گیر

سرهای بی نوازشبسیار مانده است 

مشک خالی

همواره از چشم تو لبریزم عزیزم

با تیر و مشک تو گلاویزم عزیزم

یک علقمه می سازم از چشمانم آنگاه

در مشک خالیت آب می ریزم عزیزم

 اکبر رشیدی

ام الوفا

مادر چه شد که باز نگشتی به خیمه ها

دیدی که شیر خوار خدا گریه میکند؟!

یک دست تو که بر سر راه حسین بود

آن دست دیگرت به کجا گریه میکند

روضه خوان

تنها چرا نشسته, مگر گریه می کند؟

چون شمع شعله ور به نظر گریه می کند

ازمردم مدینه شنیدم که روزها

می آید و ز داغ پسر گریه می کند

روضه خوان

گوشه ی دنجی نشسته روضه خوانی می کند

با حروفی قد شکسته روضه خوانی می کند

نذر اشک جاریش تنها حسین است و حسین

دل ز غیر او گسسته روضه خوانی می کند

مدینه البکاء

هرروزغروب توی بقیع

می شکنه بغض آسمون

ستاره ها داد می زنن!!!

ام البنین روضه نخوون

مادرعشق وادب

عزابگیر بقیع روضه خوان تو رفته

زبان بگیر به شیون زبان تورفته

صدای وای حسینش به گوش می آید

اگرچه صاحب آه و فغان تو رفته

دکمه بازگشت به بالا