شعر شهادت اهل بيت (ع)

بیرق دجال

متوکل شدن چه آسان است در دلی میلشر اگر باشد

سهم ابلیس می شود انسان از خدا بی خبر اگر باشد

می کشد شعله روح شیطانی از دل ازدحام و می شکند

حرمت عصمت خدا, حتی فاطمه پشت در اگر باشد

دُرِّ نجف

بر روی نگاهمان صدف باریده

اینبار برای یک هدف , باریده

دیشب همه جا ستاره باران بود و

امشب همه جا دُرِّ نجف باریده

بهشت حُسن

شکوه خلقت تو عرش را تکان داده است

واشتیاق شگفتی به کهکشان داده است 

درازدحام ملائک, مسیح انفاست

نشاط تازه به روح فرشتگان داده است 

به یاد سامرا …

عمریست پا به پای شما گریه میکند

همراهِ”های هایِ شما” گریه میکند 

یکآسمان ستاره ی گم کرده راه…آه

دنبالردِّ پای شما گریه میکند 

آقای سامرا

آقای سامرا که سلامم به محضرش

آتش زبانه می چکد از دیده ی ترش

یک عدّه ناجیب که توهین نموده اند

بر ساحت مقدّس و نام مطهّرش

خادم النقی

ای جگرگوشه امام رضا

آفتاب غریب سامرا

دوستانت اهالی بالا

دشمنانت قبیله های زنا

غم هادی دارم

اهل دردم غم هادی دارم

سامراییاست دل بی تابم

زنده یفیض مدام یارم

مرده ییک نفس سردابم

گنجینه کمال

وقتی نگاهم رابه بــاران می نشانم

 وقتی که خون دل زدیـده می فشانم

 گُلمی کندشـوق تووباجـذبه عشق

 دلرابه سوی سـامرایت می کشانم

در این دم آخر

آیا که شود باز ببینم وطنم را

آرام کنم سینه ی پر از محنم را

دلتنگ مناجات سحر های بقیعم

بامادر غمدیده بگویم سخنم را

پر می کشیم سوی شما

بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی

ابن الرضای دوم ما أیها النقی 

با حبّ تو عبادت ما عین بندگی ست

هادی آل فاطمه یا أیها النقی 

قسمت

هرکه یکجور قسمتی دارد

سامرایتوغربتی دارد

خوش بهحال کسی که نوکر توست

واقعاچهسعادتی دارد!

امام هادی النقی(ع)

رفتی تو ولی پسر,عزاداری کرد

تنها نه پسر,بشر عزاداری کرد

مظلوم وغریب گرچه شهیدت کردند

بهر تو ولی خواهر عزاداری کرد

دکمه بازگشت به بالا