شعر شهادت اهل بيت (ع)

بساط هیزم و آتش

امان نداد سقیفه به چشم های ترت

هنوز خشک نشد در کفن تن پدرت

هنوز میوه ی اشک تو کال بود ولی

که خواستند ببینند باغ بی ثمرت

مادرِ تمامِ شقایق ها

پیچیده است عطرِ نسیمی سرخدر لابه لای زلفِ پریشانش

در خانه ای که یاس و تبر دیده بانو به لب رسیده دگر جان

بانوی خانه ,همسرِ “مظلوم” استبانوی خانه, مادرِ “عطشان” است

بانوی خانه ای ست که خلقت هم تا روزِ حشر, مست و غزلخوانش

داغت که با سکوت سبکتر نمی شود

داغت که با سکوت سبکتر نمی شود

حرفی بزن جواب که با سر نمی شود

تعریف کن, از اول تنهایی ات بگو

از هیچ کس برای تو مادر نمی شود!

عیادت

بانو سلام سوزش پهلوت بهترست

درد عمیق وکهنه بازوت بهترست

طرح جدید رخت قشنگت گمان کنم

با دانه دانه قرمز یاقوت بهترست

سلام برفاطمیه

میان کوچه پیچیده

صدای همهمه , ای وای

کنار خانه ای دلسوخته

بی واهمه, ای وای

زبانحال زینب کبری در شام غریبان مادر

بابا کجابردی تو دیشب مادرم را

دیگر بهدامان که بگذارم سرم را

هق هق مکنبابا دلم آتش بگیرد

بابا الهیدخترت زینب بمیرد

گریه های حیدر …

درد یک شببر علی تاثیر کرد

گریه یمردانه اش تغییر کرد

پیش از آنآهسته می نالید او

لیک وقتیکه ورم را دید او 

دوباره کوچه …

دوباره کوچه و عابر و باز هم در ,دیوار

گذاشت باز به پهلوی آسمان ,سر, دیوار

زنی که یکطرف ماجراست باید فهمید

که آمده است به یک جنگ نا برابر ,دیوار

من را ببخش روضه اگر باز می شود

امروز روضه از در و دیوار جاری است

دنیا شبیه مجلس یک سوگواری است

نشنیده اش بگیر,ولی بی دلیل نیست

کار زن جوانی اگر گریه زاری است

مجموعه رباعیات

روی یاس مصطفی شد ارغوانی پیش من

قامت تازه جوانی شد کمانی پیش من

ضربه ی دست سقیفه مادرم را زد زمین

هر دوچشم از کارافتادند آنی پیش من

رحمی نما …

فکری به حال زار غریب حجاز کن

جان علی برای علی دیده باز کن

حرفی بزن عزیزدلم زار و مضطرم

 رحمی نما به حالمن واین دودخترم

گلبرگ یاس

گلبرگ یاس باغچه ی حق سفید نیست

 در خِس خِسِ نفسنفسِ توامید نیست

شاهد برای اشک غریبیِّ ما به جز

این خانه دار وچاه که آهم شنیدنیست

دکمه بازگشت به بالا