ای قبله قبیله مردان روزگار
پیر قریش و یاور محبوب کردگار
رخساره ات به پادشهان ماند و امیر
ریزد ز روی نیک و حکیمانه ات وقار
ای قبله قبیله مردان روزگار
پیر قریش و یاور محبوب کردگار
رخساره ات به پادشهان ماند و امیر
ریزد ز روی نیک و حکیمانه ات وقار
کدام شعر به وصفش سر خطر دارد؟
به وصف او که خودش شعرهای تر دارد!
تمام شعر جهان یک طرف، مقابل آن
قصیده ای که مدال از پیامبر دارد
تمام عمر باید شد غزل خوان ابوطالب
چه شاعرها مسلمان کرده دیوان ابوطالب
به سنجش گر که بگذارند ایمان خلایق را
ترازو بشکند از بار ایمان ابوطالب
کور شد چشمی که تاب دیدن دلبر نداشت
خوار شد هرکس که بر خاک قدومش سر نداشت
بشکند دستی که حتی خطی از کفرت نوشت
لال شد آنکه به لب مدح ابوالحیدر نداشت
دردی پدر کشید و فراقی پسر کشید
داغی پسر کشید و کفن بر پدر کشید
گرچه یتیم بود پیمبر ، در این عزا
از هرکه بود درد ، علی بیشتر کشید
واژه در واژه شب و روز غزل خوان بودی
سَــنَدِ مــــحکمِ زیبـــایـــی قـرآن بودی
چـارده سال غریبانه به زنــــــدان بودی
همه ی عُمر سـرِ ســفره ی بـاران بودی
سخن از عشق تو شد گرچه به اجمال آمد
گفتم از نام تو غم نیز به دنبال آمد
تا که گفتم بأبی أنتَ و أمی ، پدرم
بوسه زد روی لبم بسکه دلش حال آمد
برای نور هم صحبت شدن با ظلمت آسان نیست
بگو درد غریبی را مداوا نیست درمان نیست
امام شیعه را با دستهای بسته می بردند
کدامین ابر، از این داغ از این غصه گریان نیست
چند سالیست نور خورشید از
نور سیمای تو شده محروم
ای اسیر بلای قعر سجون
السلامُ عَلیکَ یا مَظلوم
منیکه عرش الهی است تخت اجلالم
اسیــــر دست حرامی چهـــارده سالم
اگرچه سختی زندان برید امانم را
به جان خریده بلایای دوستانم را
تا عشق کار حضرت موسی بن جعفر است
دل در مدار حضرت موسی بن جعفر است
عیسی نفس کشیده به لطف شفای او
موسی دچار حضرت موسی بن جعفر است
زندان نَمور و تَنگ، در اینجا هوا که نیست
ظلم اینقَدَر، به جسمِ نحیفم روا که نیست
بوی غریبی ام همه جا را گرفته است
سَر می کنم به خلوتِ خود، آشنا که نیست