شعر شهادت اهل بيت (ع)

مادر

خدا سرشته ترا مادر پدر باشی
از این جهان پر از غم، همیشه سر باشی

خدا سرشته گلِت را فقط برای همین
که روشنایی چشم پیامبر باشی

یا فاطمه ی معصومه

مظهرحجب و حیافاطمه ی معصومه
گوهر کشور ما فاطمه ی معصومه
مریم آل عبا فاطمه ی معصومه
جان به قربان تو یافاطمه ی معصومه

یا حسن عسکری

مست مست از می ناب حسن عسکری ام
تشنه از جام شراب حسن عسکری ام

بنویسید و بخوانید و نپرسید چرا
من آباد خراب حسن عسکری ام

ورشید عالمتاب

از جهان، خورشید عالمتاب رفت
رفت و عالم در دلِ گرداب رفت

گریه کن! که از رکاب سامرا
آن یگانه گوهرِ نایاب رفت

آقای من

دوباره خون شده قلبت دوباره تر شده چشمت
چقدر غمزده چون شام بی‌سحر شده چشمت

دو ماه در غم اجداد و بعد در غم مادر
و امشب اشک‌فشان غم پدر شده چشمت

امید قلب ضعیفان

اَلا امام غریبان، سلام یا سلطان
امید قلب ضعیفان، سلام یا سلطان

من و گدایی این در، تو و سخا آقا
نظر به حالِ گدایان، سلام یا سلطان

ای جان فدای آبِ سقاخانه ات

تا زنده تر باشی شکستی قُفلِ جانَت را
شُکرِ خدا آسوده خوردی شوکَرانت را

ای جان فدای آبِ سقاخانه ات ،‌ صدشُکر
که تشنگی برآن نشد گیرَد توانت را

دارالشفا

درد هرچه بیشتر، از تو دواها بیشتر
میرسی اصلاً به داد بینواها بیشتر

من خودت را خواستم، دارو و درمان پیشکش
گرچه در صحنت شده دارالشفاها بیشتر

یا بن شبیب

جگرم یاد حسین ریخت بهم یا بن شبیب
زخم شد ؛از غم او پلکِ ترم یا بن شبیب

تهِ گودال که جای پسرِ زهرا نیست
جای قرآن که به زیر سم ِ مرکب ها نیست

نور پُر از تلألؤ

یاس سپید باغ بهاران من بیا
نور پُر از تلألؤ چشمان من بیا
لرزه نشسته بر تن و دستان من بیا
جان میدهم کنار تو ای جان من بیا

آی مردم جگری سوخت

وای اگر سوخته ای ناله ی شبگیر کند
کودکی را شرر حادثه ای پیر کند

من چهل سال گرفتار غروبی سردم
بین آن کوچه ی بد فاطمه را گم کردم

غریب مدینه

آقاترین روزی ده شهر مدینه
روی جگر داری هزاران وصله پینه

زخم فراوان داری و مونس نداری
کاری شده زهر جفا و حس نداری

دکمه بازگشت به بالا