یادم نمیرود که در آن عصرِ پر غبار
آمد بسوی خیمه ی ما اسب بی سوار
دیدم که عمه های حزینم به سوز و آه
اطرافِ ذوالجناح گرفتند، ناله دار
یادم نمیرود که در آن عصرِ پر غبار
آمد بسوی خیمه ی ما اسب بی سوار
دیدم که عمه های حزینم به سوز و آه
اطرافِ ذوالجناح گرفتند، ناله دار
از غمِ دلم خدا خبر داره
اگه من آه بِکشم اثر داره
مثه من چند نفرو سراغ دارین؟
کهدلِسوختهیشلعهور داره
یک عمر داغ کربلا یادش نمیرفت
دلشوره هایِ عمّه را یادش نمیرفت
درس و حدیثش مانعِ روضه نمیشد
برپاییِ بزم عزا یادش نمیرفت
حُجرهی سوختهاش کاش دری دیگر داشت
این جوان کاش به بالایِ سرش خواهر داشت
چه شده چند کنیز از پسِ در میخندند
یکنفر این طرف و چند نفر میخندند
روضه سوزاند، دلِ چوبی منبرها را
خیس کرد اشکِ غمت گونهی نوکرها را
غزلِ مرثیهات مثل زغالی سوزان
باز سوزاند، دلِ نازکِ دفترها را
باید از روضه گفت سربسته
روضه باز است و حجره در بسته
به کدامین گناه در قتل اش
ام رذل اینچنین کمر بسته
نزن به خاک سرت را دلى نمیسوزد
نکش به حجره پرت را دلى نمیسوزد
دلى به رحم نیامد پس آب آب نکن
ببین جواب شدى رویشان حساب نکن
در حریمت یافتم شورِ صداقت بیشتر
آمدم اندوختم حُبّ ِ ولایت بیشتر
مایه ای اصلاً نبود ای نهمین سالارِ عشق
من گرفتم زیرِ پاهای تو قیمت بیشتر
بر شعله ی جگر، نم باران می آورند
باران نبود، دیده ی گریان می آورند
با هلهله کنار حرم دف نمی زنند
در پیش محتضر به خدا کف نمی زنند
رسیده جان به لب اطهرت ؛ اَبَالهادی!
نشسته پیک اجل در بَرَت ؛ اَبَالهادی!
دوباره قصه ی زهر و دوباره نامردی
کبود شد همه ی پیکرت ؛ اَبَالهادی!
کمتر از هیچم اگه زیاد میخوام
از خوده باب المراد،مراد میخوام
میدونم کمم نمیزارن آخــه
حاجتامو از امام جواد میخوام