اشعار امام حسن ع

خم ابروی شما

 

دلم ازوحی نگاه تو مسلمان شده است

خمابروی شما آیه ی قرآن شده است

من غزلاز تو نگویم که کمیتم لنگ است

ازکرامات تو دعبل شدن آسان شده است

کرمخانه

 

همدمیار شدن دیده تر می خواهد

پیرمیخانه شدن اشک سحر می خواهد

 

عاشقیکار دل مصلحت اندیشان نیست

قدماول این راه جگر می خواهد

 

شب شب شور و مستی

مرغ روحم یکه تازی می کند

با دل سرگشته بازی می کند

پر گشوده از درون تا به برون

تا سراید شرح شوق در درون

همه فقیر تو هستند

نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا

چقدرمحترم است این گدای با آقا

نشسته ام بنویسم حسن , کریم , کرم

مدینه ,سفره ی آقا , برو بیا , آقا

کریم اهل بیت (ع)

چه میشود که دوباره مجالمان بدهی

و وسعتی به فضای خیالمان بدهی

برایآنکه بیاییم در بقیع شما

برایآنکه بیاییم بالمان بدهی

دکمه بازگشت به بالا