اشعار امام حسن ع

خورشید آورده …

آماده شد سفره , کرم , خِیل گداها

می آید امشب واژه واژه رمز دریا

مهمان ویژه آمده بر سفره ی ما

مهمان نباشد میزبان عرش اعلا

شقُّ القمر

عاشقان شقُّ القمر شد ماه رحمت شددونیم

آسمان شد در حریم آسمانیها مـُقیم

شد مشام جان عشّاق علی پر از شمیم

می تپد با این دعای ناب قلب هرندیم

کریم …

ترنّم جلواتت نسیم آورده

وَ بوی نرگس چشمت شمیم آورده

خدا برای خودش آینه پدید آورد

دوباره یاعلی و یاعظیم آورده

کریم اهل نظر

معـطــر سـت فـضــای  دل  محـبـانش

هــزار قـافـلـه   دل دوبــاره مهمـانش 

مدیـنـه شهـر پیمـبـر  شـده چـراغـانی

 نمـود جـلـوه رخ فاطـمـی و تـابــانش 

یاعلی , پدر شده ای

صـدایِگــریــه یِ نــوزاد در فضــا پیچــید

بِگفتقابله اش:«یاعلی , پدر شده ای» 

بگـــیــردر  بغــلت طفلِ کوچکِ خـــود را

عجب! زمادر او دستپاچه تر شده ای ! 

کــودکی مثل حسن رؤیایی

جامه ایسبز به تن پوشیده

کــوچه رایک  تنــه می آرایــد

مردم شهربه هم می گویند:

«شاد بودنبه علی می آید»

آسمان بهاری

ناگهانآسمان بهاری شد

عشق در کوچه ها جاری شد

نور ماه مدینه را تادید

عرق شرم ماه جاری شد

سالگرد عاشقی

 

شد دوباره سالگرد عاشقی

آمده فصل نبرد عاشقی

نسل من عاشق ترین نسل هاست

ما همه هستیم مرد عاشقی

زمان باده نوشی

 

زمان فراهم مستی و باده نوشی شد

زمان آمدن مرد می فروشی شد

برای شیعه,فقط وقت رستگاری بود

میان خانه مولا هوا بهاری بود

نشسته ام بنویسم

نشستهام بنویسم گدا گدا آقا

چقدرمحترم است این گدای با آقا

نشستهام بنویسم حسن , کریم , کرم ,

مدینه, سفره ی آقا , برو بیا , آقا

ساقی سفره ضیافت

 

شده امشب شراب و می لازم

دم افـــطار بــر لــب صائم

ساقی سفره ضیافت شد

آنکه لـــطفش به ما بود دائــم

غلام کوی حسن

 

ما را غلام کوی حسن آفریده اند

مبهوت و مات روی حسن آفریده اند

 ما را پیاله نوش شرابش رقم زدند

 مست از خم و سبوی حسن آفریده اند

دکمه بازگشت به بالا