چُنان طوفانِ سردى که براى گل ضرر دارد
شتابِ دست سَمت صورت مادر خطر دارد
حسن مانده ست که گریان عصاى مادرش باشد
وَ یا که گوشواره از میان خاک بردارد
چُنان طوفانِ سردى که براى گل ضرر دارد
شتابِ دست سَمت صورت مادر خطر دارد
حسن مانده ست که گریان عصاى مادرش باشد
وَ یا که گوشواره از میان خاک بردارد
چکنم بی تو اگر زنده بمانم,چکنم
کاش میشدکه درا ین شهر نمانم,چکنم
تاسحرخواب نداری ودعاگوی منی
شده بیماری تو قاتل جانم,چکنم
صدبار قدرش برتر از بیتُ الحرام است
این خانه ای که قبله ی دارُالسّلام است
این آستان , جایی ست که حتّی کنــیزش
در خلوت خود با ملائک هم کلام است
با دست عشق روی گِل شیعه کار شد
شیعه به مهر فاطمه سرمایه دار شد
بر استان فاطمه هر کس که سر سپرد
حق بر دلش نوشت که والا تبار شد
زهرا برای حضرت حق آفریده شد
پیش از وجودِ خلقِ خداوند دیده شد
سیب بهشت, آمدنش را بهانه بود
روحش به احمد از نفس حق دمیده شد
افتاده است عالم بالا به روی خاک
افتاده چون که مادر گل ها به روی خاک
افتاده یک غریبه و رفته است یک غریب
مولا به سوی مسجد و زهرا به روی خاک
رفتی شکست دست و دل آسمانی ام
رفتی رسید نوبت قامت کمانی ام
رفتی و باز شد همه دست های پست
بابا حکایتی شده بی تو جوانی ام
در سرش خیره سری فکر خیانت دارد
دست سنگین کسی میل جنایت دارد
یک نفر نیست بگوید مزن این قدر لگد
پشت در حضرت زهراست خجالت دارد
تمام شهر پی کشتن ولی بودند
نبود مردی و نامردها ولی بودند
که هر کدام به تفسیر خود یلی بودند
چهل نفر که همه قاتل علی بودند
درد دارم دوباره امشب هم
از نگاهم ستاره میریزد
لاله لاله میان هر نفست
سوز آهم شراره میریزد
چه کنم بی تو اگر زنده بمانم , چه کنم
کاش می شد که در این شهر نمانم , چه کنم
تا سحر خواب نداری و دعا گوی منی
شده بیماری تو قاتل جانم , چه کنم
علی است شـاهد درد و بـلای زهرایش
و اوست کـوهِ غمِ جـان فضای زهرایش
سکوت شیرخدا..فاطمه..کتک.. هرگز
به جز بخـاطـر أمـر خـدای زهرایش