روضه شروع شد دل ما را بیاورید
سرمایه ام سلاح بکا را بیاورید
حدیث اشک
عوض آنکه نهم سر به بر بابایم
آمده در برم ای عمه, سر بابایم
هنگام رفتن تو چه لشگر شلوغ شد
شایدبرای غارت پیکر شلوغ شد
گلسر نیست ولی موی سرم هست هنوز
تن من آب شد اما اثرم هست هنوز
آن خدایی که شما را به دو عالم بخشید
از زیادی گلت نیز به مریم بخشید
اینها کجا پدر ز سر تو حیا کنند؟
بابا چه کرده ای که چنین با تو تا کنند؟
تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت
از دست هر کسی که نباید سبو گرفت
شب, شبِ اشک و تماشاست اگربگذارند
شلحظه ها با تو چهزیباست اگر بگذارند
فکر یک لحظه بدونتو شدن کابوس است
با تو هر ثانیهرؤیاست اگر بگذارند
هی نقشه می کشند که بلوا به پا کنند
من را به درد بی پدری مبتلا کنند
اینها تمام از پدرت زخم خورده اند
پس آمدند از دل خود عقده وا کنند
با این نفس زدن بدنم درد می کند
با هر تپش تمام تنم درد می کند
پروانه ام که بال به زنجیر بسته ام
تا انتهای سوختنم درد می کند
روی اینپشت شکسته کوهی از غم ریخته
برسرم بیتو برادر خاک عالم ریخته
زود پیداکردمت ٬اینقدرها هم سخت نیست
پیکرت رادیده ام٬ در راه کم کم ریخته