شعر روضه

غربت بقیع

از صفای ضریح دم نزنید

حرفی از بیرق و علم نزنید

گریه های بلند ممنوع است

روضه که هیچ سینه هم نزنید

کشته ی احد

ای کشته ای که بود اُحُد کربلای تو

اهل ِ مدینه نوحه گران در عزای تو

شیر خدا و شیر رسول خدا تویی

ای نام سیدالشهدایی سزای تو

گودی گودال

دیدن چگونه دل ز علی اکبرش برید 
دل از برادرش یل آب آورش برید 
در پشت خیمه گریه کنان شاه کربلا
دیدن چگونه دل ز علی اصغرش برید 

چگونه صبر کنم

چگونه صبر کنم رفتن تورابینم

نوای وا عطشا گفتن تورابینم

 

در این طرف تو صدا می زنی«انا المظلوم»

جواب……هلهله دشمنتورا بینم

بماند بقیه اش …

کوتاه کن کلام … بماند بقیه اش

مرده است احترام … بماند بقیه اش

 

از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود

آن هم نشد حرام … بماند بقیه اش

شب تار

مادرم گفت مرا مست رخ یار شوم

گرد شمع رخ تو از همه بی کار شوم

تا که دیدم بدنت زیر سم اسبان رفت

گفتم آیم به کنار بدنت زار شوم

شاه غریب

یا رب خودت مواظب شاه غریب باش

او را ولی و ناصر و کهف و حبیب باش

ما زخم می زنیم به او با گناهمان

یا رب خودت به زخم دل او طبیب باش

خدایا رو سیاهم

الهی بنده ای گم کرده راهم

بده راهم که سر تا پا گناهم

الهی بی پناهان را پناهی

پناهم ده پناهم ده پناهم

قاری من…

لبهای تو مگر چقدر سنگ خورده است؟

قاری من چقدر صدایت عوض شده

 تشریف تو به دست همه سنگ داده است

اوضاع شهر کوفه برایت عوض شده

لکَ لبّیک خدا

ماه رحمت شده پیدا لکَ لبّیک خدا

«استجابت» شده معنا لکَ لبّیک خدا

 

ماه ها در پی ماه رمضانت بودیم

شد روا حاجت ماها لکَ لبّیک خدا

 

دل ناپاک

ما که لبریز غم و غصه و آهیم هنوز 

رمضان آمده و غرق گناهیم هنوز

رانده از عالم و آدم شده ایم آقا جان 

بی کس و خسته و بی پشت و پناهیم هنوز

به زیر سم ستوران

به زیر سم ستوران چه بیکران شده ای

مگو به من که چرا خواهرم کمان شده ای


ز روی نیزه ی عدوان ببین اسارت من …

برای بدرقه اما چه ناتوان شده ای

دکمه بازگشت به بالا