شعر شب دوم محرم

ای که عشقت

ای که عشقت شعله ور در جانِ ما،جانم حسین
از ازل مهرِ تو در بنیانِ ما جانم حسین

عطرِ جانبخشِ ضریحت بی قرارم کرده است
کربلایت کعبه ی جانانِ ما جانم حسین

بهار بیداری

هلا که ماه محرم بهار بیداری ست
چقدر کودک مظلوم تشنه ی یاری ست
به حکم صادره ی کل یوم عاشورا
میان غزه و سوریه کربلا جاری ست

بحرطویل ورودیه کربلا

کاروانی پُرِ دلهای بلا نوش و بلا جوش و پُر از سینه‌ی مدهوش و زِ هر زمزمه خاموش به جز ذکر خدا خانه و کاشانه به دوش از تب سوزنده‌ی صحرای غریبی پیِ رخسار حبیبی پِی دامانِ طبیبی

رسید قافله

اگر تو آه کِشی خشک و تَر نمی‌ماند
اگر تو گریه کُنی که جگر نمی‌ماند

بیا و آه مَکش با حرارتِ جگرت
که از مجالسِ روضه اثر نمی‌ماند

ماه گناه آلوده ایم

چشمِ تو دنبالِ خود چشمانِ ما را میکِشد
منتِ این اشکها را لطفِ آقا میکِشد

در کجا می‌آیی و گیسو پریشان میکُنی
میکُشد ما را غمت تا آه زهرا میکِشد

بوی جدایی

این زمین داغ به دل میدهد آخر..‌. برویم
در من آشوب شده جانِ برادر برویم

خاک اینجا چقدر بوی جدایی دارد
زینت دوش نبی؛ جانِ پیمبر(ص) برویم

تاج سـرم

اینجا کجاست برادر من؟ زودتر بگو
ای یادگــار مــادر من, زودتـر بگـو

این دلهره که در دل زینب فتاده چیست؟
بنگـر به حـال مضطر من, زودتر بگو

این سرزمین کجاست؟

وقتی سوال کرد که این سرزمین کجاست؟
گفتند غاضریه و ماریه, نینواست

فرمود نام دیگر این دشت غصه چیست؟
این خاک داغدیده مگر قتلگاه کیست؟

کرببلا یعنی غم

از ابتدای راه دائم بی قرارم
حق دارم‌آخر!مادرم‌! دلشوره دارم

گرما کشیدن روزها بسیار سخت است
با شیرخواره دربیابان کار سخت است

قافله عشق

رسید قافله ای که به ناله می آمد
میان قافله طفلی سه ساله می آمد

خلاصه قافله ی غم در آفتاب رسید
علیِ‌اصغر ششماهه با رباب رسید

پشیمانم

من خطا کارم جفا کردم به تو اما ببخش
گرچه بد کردم – پشیمانم – مرا حالا ببخش

راه بستم بر تو و ترسید از من دخترت
علتِ دلشوره ی زینب شدم من را ببخش

خیمه بر پا کن

 چشام صحرا رو دریا می کنم

وسط معرکه غوغا می کنم

روی این خاک با خدا وعده داری

من خودم خیمه تو بر پا می کنم

دکمه بازگشت به بالا