شعر شهادت اهل بیت

یافاطمه الزهراسلام الله علیها

تق تق تق صدای در آمد

و زمین لرزه ای دگر  آمد

تا شنیدم صدای نحسش را

متوجه شدم عمر امد

قرار بود

 زهرا تو قرار بود یارم باشی

 هر لحظه ی زندگی کنارم باشی

 حیدر وسط معرکه تنهامانده

برخیز که باز ذوالفقارم باشی
 

فکری برای خانه

فکری برای خانه ی درد و مَلال کن

زانو بغل نگیر و بتولت حلال کن

از این به بعدتازه غمت میشود شروع

غسل شبانه ی بدنم را خیال کن

شبیه شمع چکیدن

شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید

و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید

خودت بگو که مگر چندسال داری تو

جوانِ شهر, خمیدن به تو نمی آید

دلت می آید؟

مرو ای بانوی تب دار دلت می آید؟

من و تنهایی و تکرار دلت می آید؟

تو فقط سعی نمودی که مسافر باشی

حیدر و این همه اصرار دلت می آید؟

این روزها مادر که…

این روزها مادر که رویِ زرد دارد

یک چندوقتی میشود سر درد دارد

گاهی ز تب داغ است و گاه انگار مادر

روحی ندارد بس که دستِ سرد دارد

دوبیت حضرت زهراسلام الله

مسمار…در سوخته…آتش…ماتم

یک زن…در و دیوار…و یک دنیا غم

با لهجه ی درد…داد زد حیدر…وای…

ناموس علی و اینهمه نامحرم…!!!؟

بی مادرتان

بی دلبرتان عید صفایی دارد؟

بی یاورتان عید صفایی دارد؟

یک لحظه تصور کنُ انگه گله کن

بی مادرتان عید صفایی دارد؟

اسماعیل درویشی شانی

 

کوچه های فاطمیه

صد بهار و صد خزان در دیده های فاطمه
سین نه ، هفت آسمان بازیچه های فاطمه
می خورد بر صورتم در بادهای سال نو
بوی اسپند خوشی از روضه های فاطمه

شاعر؟؟؟

حرف دل

مومنان هشیار باشید عید امسال ابتر است

هرچه باشد فاطمیه روضه خوانی بهتر است

گریه و سینه زنی و بیرق و بزم عزا…

جانمی جان – بچه ها- امسال سال مادر است

بدون یار شدم

بدون یار شدم,رفت آنکه یارم بود

همان که وقت غمو غصه غمگسارم بود

از این قنوت و از این دست های سرد تهی

مشخص است که همدار و هم ندارم بود

دوانشود..

گمان کنم دگر این دردها دوا نشوند

و کودکان تو باشادی آشنا نشوند

اگر قرار به رفتن شده دعایی کن

که نیمه های شب از بین خواب پا نشوند

دکمه بازگشت به بالا