شعر شهادت حضرت زهرا

داغت که با سکوت سبکتر نمی شود

داغت که با سکوت سبکتر نمی شود

حرفی بزن جواب که با سر نمی شود

تعریف کن, از اول تنهایی ات بگو

از هیچ کس برای تو مادر نمی شود!

عیادت

بانو سلام سوزش پهلوت بهترست

درد عمیق وکهنه بازوت بهترست

طرح جدید رخت قشنگت گمان کنم

با دانه دانه قرمز یاقوت بهترست

سلام برفاطمیه

میان کوچه پیچیده

صدای همهمه , ای وای

کنار خانه ای دلسوخته

بی واهمه, ای وای

زبانحال زینب کبری در شام غریبان مادر

بابا کجابردی تو دیشب مادرم را

دیگر بهدامان که بگذارم سرم را

هق هق مکنبابا دلم آتش بگیرد

بابا الهیدخترت زینب بمیرد

گریه های حیدر …

درد یک شببر علی تاثیر کرد

گریه یمردانه اش تغییر کرد

پیش از آنآهسته می نالید او

لیک وقتیکه ورم را دید او 

گلبرگ یاس

گلبرگ یاس باغچه ی حق سفید نیست

 در خِس خِسِ نفسنفسِ توامید نیست

شاهد برای اشک غریبیِّ ما به جز

این خانه دار وچاه که آهم شنیدنیست

مدح حضرت زهرا سلام الله علیها

وقتی که نام فاطمه روی لب من است

 نادعلی علیست که تاب وتب من است

باید برای فاطمیِّه زیر ورو شوم

چون مدّعی شدم که علی مذهب من است

فصل غزل خوانی

صحبت از فاطمه سر فصل غزل خوانی ماست

گریه در روضۀ او مسلک عرفانیماست

ما پریشان غم مادرمان فاطمه ایم

غربتش علت این گریۀ طولانی ماست

صاحب عزای مادر

 در فاطمیّه های خدا سینه می زنی

 با روضه های اهل کِسا سینه می زنی

 هر روز و شب برای غریبیِّ مادرت

 یا گریه میکنی تو و یا سینه می زنی

غرق تلاطم

چون  موج  چرا غرق تلاطم شده ای

 در  وادی حیدرانه ات  گم   شده ای

 در  هاله ای  ازدود  چنان شیر شدی

 با  ناله ی  خودحریف هیزم شده ای

گدای فاطمه ام

گدای فاطمه و نوکر اباالحسنم

هزارشکر که در فاطمیِّه سینه زنم

هزارشکر که عطرولایت مولا

گرفته است دراین کوچه ی صفا بدنم

لَخته های خون

بسترِ بیمار پهن و بسترَّم ناخوش است

 یاس سرخ و نیلیُّ وخاکستریَّم ناخوش است

نیمه شب گاهی صدای آه مخفی میرسد

 تا بدانم زخمیِّ نیلوفریَّم ناخوش است

دکمه بازگشت به بالا