شعر شهادت مولی الموحدین

علی مظلوم

من نامه‌ام را با تو و قلبم نوشتم
هرچند از این حرفایم کم نوشتم

دیشب برایت غصه خوردم گریه کردم
امشب برای زخم تو مرهم نوشتم

العفو

بردم تو را ز یاد و به یاد منی هنوز
شبها مرا به اسم، صدا می زنی هنوز

از دامن گناه در افتاده ام به چاه
اما چو ماه در شب من روشنی هنوز

علی حیدر علی صفدر

قلم مست است در پس‌ کوچه‌ی این شعر دفتر هم
شراب ناب می‌ریزد به کاغذ جای جوهر هم

مضامین بلندی ریخته در شعر کوتاهم
که دارد واژه‌واژه از لب من می‌رود سر هم

بخشنده ی غریب

بخشنده ی غریب شبانگاه کوچه ها
برخیز خانه پر شده از آه کوچه ها
خرما و نان کوفه زمین مانده یاعلی
ای ناشناس نیمه شب کوچه ها علی

یا امیرالمومنین

تنها دلت نبود که شوق شفا نداشت
حتی طبیب هم به شفایت رضا نداشت

حق میدهم که دیده بدوزی به راه مرگ
دنیای بعد فاطمه دیگر صفا نداشت

یاعلی

بخشنده ی غریب شبانگاه کوچه ها
برخیز خانه پر شده از آه کوچه ها

خرما و نان کوفه زمین مانده یاعلی
ای ناشناس نیمه شب کوچه ها علی

یا حیدر کرار

شمشیر از اهل عبادت خورد حیدر
بر ساحتش تیرِ جهالت خورد حیدر

از کینه های کهنه آخر جان به لب شد
صد پشت پا، جای محبت خورد حیدر

بابای مظلومَم

بوسیده ام چشم ترت را جای مادر
مرهم شدم بال و پرت را جای مادر

أمّ أبیهایت شدم! احساس کردی
دلشوره های دخترت را جای مادر

علی مظلوم

دیگر کتاب عمر من زار بسته است
راه نفس کشیدنم انگار بسته است
تا آن زمان که سفره ی دیدار بسته است
کامم برای سفره افطار بسته است

علی جانم

در خون شناور شد پَرَش محراب
گلگون شد از خون سرش محراب

جان نماز آن روز جان می داد
حتی نمی شد باورش محراب

بابای مهربان

رفت و بعد از او کسی بر زخممان مرهم نشد
باغِ دل دیگر پس از آن داغِ دل خرم نشد

خانه ی ما بود روی شانه ی یک مرد که
هیچ عرشی بی نگاه لطف او اعظم ‌نشد

یا علی

بسمه اله است یا علیِ مستجاب ها
در زیر باء آمده بابِ جواب ها

حق نقطه ایی ز مدح علی بیشتر نگفت
عجزند در ستایش آن هم ، کتاب ها

دکمه بازگشت به بالا