شعر مدح اهل بیت

یا ابالمهدی

پری برای مناجات نیمه شب بدهید
نگار آمده پس باده روی لب بدهید
مرا همیشه فقیر الحسن لقب بدهید
مرا ز قوم بنی سامرا نسب بدهید

نوبت عشق است

نوبت عشق است عشقم با حسن
سفره را وا کرده این شبها حسن

صبر او رزم‌ است گرچه بی صداست
صلح او روح قیام کربلاست

علی جانم

بچرخان ذوالفقارت را بزن سرهای دشمن را
بکش تیغ و بزن گردن قلندرهای دشمن را

میان معرکه چرخی بزن تا که ابالفضلت …
بیاموزد چگونه میزنی پرهای دشمن را

علی عالی اعلا

علی آن پادشه بی همتا
روح تسبیح و مناجات و دعا

پیشوا ،رهبر، امام و مولا
علی عالی اعلا، والا

باب الله

بنده ای که بیشتر غرق خجالت می شود
بیشتر مشمول احسان و محبت می شود

بعد هر سبحانَ ربّی، اسم اعلای علی است
پس خدا با سجده های او عبادت می شود

علی جانم

من کویرم لب من تشنه‌ باران علی‌ست
این لب تشنه‌ پرشور غزل‌خوان علی‌ست

این که گسترده‌تر از وسعت آفاق شده‌ست
به یقین سفره‌ گسترده‌ دامان علی‌ست

جانم علی

بهترین معنی از کریم؛ علی‌ست
در تفاسیر ما “نعیم” علی‌ست

آنکه ارواح انبیا بودند
آستان‌بوسش از قدیم؛ علی ست

علی جانم

ای خاک کف پای تو بـر فرق شهان تاج
ایجاد جهان آمده بر جود تو محتاج

از وصف سخای تو همین بس بود ای دوست
کآمد سر خوان تو نبی در شب معراج

مجنون علی

در حسرت خم خانه به خم خانه ی بعدی
مستی زده پیمانه به پیمانه ی بعدی

میگفت بیائید و بمانید و بمیرید
از عشق تو دیوانه به دیوانه ی بعدی

به عشق علی

علی اگر گذری سوی آفتاب کند
به یمن گرمیِ خود مهر را مذاب کند

برای ماه چه دستِ توسلی ابر است
که روبروی علی چهره در نقاب کند

یا علی مدد

به قصد میکده رفتم به ره ، ادب مددی
منی که خانه نشینم به روز ، شب مددی

خمار و خسته و خاموش و خواب آلوده …
کسل شدم ز دهن دره یا طرب مددی

یا علی مدد

علی اگر گذری سوی آفتاب کند
به یمن گرمیِ خود مهر را مذاب کند

برای ماه چه دستِ توسلی ابر است
که روبروی علی چهره در نقاب کند

دکمه بازگشت به بالا