شعر مدح اهل بیت

آقای من

ما گداییم گداییم گدای دو حسن
زیر دین کرم و لطف و عطای دو حسن
وای اگر نان خور هر بی سر و پایی بشویم
روزی ما گره خورده به وفای دو حسن
زنده و مرده ی ما فرق ندارد فردا

الدخیل ای دلربا

پا نمی گیرد میانِ قلبِ من الّا حسن
عالمی پست اند و باشد حضرت والا حسن
در کرامت مثل و مانندی نباشد بهرشان..
عالمی را پُر ز حیرت کرده اند دو تا حسن

بابُ الکرم

دوره گردی می کنم دور و برت بابُ الکرم
من گدایی می کنم در محضرت بابُ الکرم

ای یکی مانده به آخر.. ای امامِ دلربا..
من دخیل افتاده ام پشتِ درت بابُ الکرم

ماه شب چارده

کسی که ماه شب چارده اسیرش بود
سرِ تمامی افلاک، سر به زیرش بود
کسی که دست خدا دستِ دستگیرش بود
هزارچشمه ی جوشان پی کویرش بود

راه عشق

یا علی گفتیم و راه عشق را پیموده ایم
در پناه بیرق آل علی آسوده ایم
سربه روی خاک پای آل زهرا سود ه ایم
از همان بدو تولد سامرایی بوده ایم
گر چه حق این سینه ها را کربلایی آفرید
سائلان کربلا را سامرایی آفرید

نور لَم‌ یَزَلی

محاصره ست ولی جای هیچ دلهره نیست
که نور لَم‌ یَزَلی قابل محاصره نیست

تنش اگرچه به ظاهر اسیر سامره است
نسیم عطر حضورش اسیر سامره نیست

ذوالکمال

باید برای مدح علی ذوالکمال بود

یا غرق در میان یم لا یزال بود

گویم چه من که محتشم آتشین‌سخن

در وصف میم نام علی لال لال بود

خُلد بَرین

مَجذوب تو شد کوخ نشین کاخ نشین هم

بَر روی زمین بودی و در خُلد بَرین هم

یک لحظه در آن بودی و یک لحظه درین هم

فهمیده ز تدریس تو جبریل اَمین هم

امام اوست

قسم به خالق بى چون و صدر بَدر انام

كه بعد سيد كونين، حيدر است امام

امام اوست، به حكم خدا و قول رسول

كه مستحق امامت بُود ز نصّ كلام

زنده کن

بایست کوه بداند وقار یعنی چه؟

بتاب ماه ببیند نگار یعنی چه

شبی به روی خودت میزبان حاتم باش

که تا نشان بدهی سفره دار یعنی چه

اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ

” یا مَن تُحَلُّ… ” دامن ِ حیدر ، گره‌گُشاست

توبه ، دخیلِ عصمتِ این مَظهرِ خداست

او دست ِ رد به سینه‌ی سائل ، نمی‌زند!

” اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ… ” اخلاقِ مرتضاست

عشق علی

پیر با عشق علی میل جوانی میکند

بعد از آن هم دم به دم لعنت به ثانی میکند

هرکجا مدح علی گفتند زهرا آمده

کار مجلس را همیشه شخص بانی میکند

دکمه بازگشت به بالا