نامت شفا بخش است ، بر هر درد تسکین است
یادت مسِّرَت بخشِ دلهایی که غمگین است
دنیا و اهلش روز و شب روزی خورت هستند
یعنی همیشه سفره ی لطفِ تو رنگین است
نامت شفا بخش است ، بر هر درد تسکین است
یادت مسِّرَت بخشِ دلهایی که غمگین است
دنیا و اهلش روز و شب روزی خورت هستند
یعنی همیشه سفره ی لطفِ تو رنگین است
چشمت به دام انداخته ترفندها را
مست لبت آورده ایی لبخند ها را
وقتی نظر دارد خدا هم بر نگاهت
باید عوض کرد ای صنم سوگندها را
ما خاک نشین ، عرشِ مُعَلا زینب
ما آجرِ اول و ثریا زینب
مجموعه ی پنج تن شده دریک قاب
آئینه ی مرتضا و زهرا زینب
دست خدا، دو دست علمدار زینب است
قلب سلیم، یکسره بیمار زینب است
شیعه تمام عمر گرفتار زینب است
عاشق شدن فقط و فقط کار زینب است
هر کس حسین گفت، بدهکار زینب است
شمس حجاب کبریا زینب است
تجلی شرم و حیا زینب است
روح مناجات و دعا زینب است
شان نزول انما زینب است
فاطمه کرببلا زینب است
آبروی نوکران هم از نگاه زینب است
نور اگر داریم در دل از پگاه زینب است
پارکابش ، پاسبانش اکبر لیلاست و
حضرت عباس هم میر سپاه زینب است
دیگر از روی تنم شمشیرها را برندار
نیزه ها را ،تیغ ها را،تیر ها را بر ندار
ریشه هاشان در دلی خون است میدانی خودت
از ستاره زخمم افزون است میدانی خودت
خاتون جهان امیر مذهب، زینب
صاحب علم و صاحب منصب، زینب
گفتند شفیقه الحسن بود آرى
از عشق حسین خود لبالب، زینب
کیست این معنی اشراق ازل
کیست این لطف خدا عزوجل
کیست این صوم و صلوه و صلوات
کیست این حی علی خیر العمل
دستی که نبی گرفته بر بالا دست
یک عمر به او سپرده دل حالا دست
تنها نه ابوتراب ، میدانم او
دارد به طلوع مهر و بر دریا دست
دلم مشغول او بود و سرم را مشغله میداد
به دورش گشته ایم هروقت اذن هروله میداد
مُعَطَّل که نمیماند کسی بر درب این خانه
به او تا رو زدیم روزیِّ ما با حوصله میداد
تویی که ساغر چشمت رقیب می طلبد
سرودن از نفست عطر سیب می طلبد
مسیح آمده از تو صلیب می طلبد
بده سبو بده باده عجیب می طلبد