صدای شر شر باران شعر می آید
کسی دوباره به ایوانشعر می آید
غزل ,قصیده, نمیدانم,این که در راه است
چقدر ساده به دیوان شعرمی آید
صدای شر شر باران شعر می آید
کسی دوباره به ایوانشعر می آید
غزل ,قصیده, نمیدانم,این که در راه است
چقدر ساده به دیوان شعرمی آید
روزی حسینی, حسنی دارم و بس
درمملکت ری وطنی دارم و بس
عشاق ره عشق سبکبال ترند
من نیز فقط پیرهنی دارم و بس
دیشب به مناجات چو اعمال کشیدم
بر دوش گران باری یک سالکشیدم
در گوشه تنهایی خود غرقشدم من
از ترس زبان دست ز هرقال کشیدم
اول تو راسرشته و انسان درست کرد
شرح تو رانوشته و قرآن درست کرد
بعداً گِل اضافیتان را افاضه کرد
تا از من خراب مسلمان درست کرد
یا علی با نام تو دل عشق بازی میکند
شیعه با حبّ تو مولا سرفرازی میکند
گر که با ” ناد علی ” بعد از خدا جویی مدد
گفتن ذکر علی صد چاره سازی میکند
آتشفشان زخم منم,داغ دیده ام
خاکسترم,بهار به آتش کشیده ام
چشم بلا کشیده ی من خون جگر شده است
از باغ سرخ آینه ها آه چیده ام
زینب تمام عصمت زهراست شک نکن
زینب مرام و هیبت مولاست شک نکن
زینب عقیله ی حرم و عشق خاتم است
بی بیِّ آسمانیِّ دنیاست شک نکن
خورشیدنشسته روی بالت ساقی
دنیاشده خیره در جمالت ساقی
من عاشق چشمان خمارت هستم
من شیفته ی نقطه ی خالت ساقی
می زند بر قلب کعبه حق به عشق توشکاف
می کِشد دَرهم عدو را ذوالفقارت در مَصاف
جانماز راز دل را پهن کردم تاخـــــــدا
می دهد هر یا علی بوی هزاران اعتکاف
حسین ایمانی
دلی که نیست در آن حبِّ مرتضی دلنیست
دمی که ناد ِ علی خوانده شیعه مشکل نیست
اگر برای علـــــــی کعبه سینه چاک زده
همین دلیل دلی بودن است پس گِل نیست
حسین ایمانی
نزاده مادر گیتی چو مرتضی دیگر
ندیده کشتیِّ حق چون تو ناخدا دیگر
گشوده کعبه دری روی سینه اش یعنی
خداست چشم به راهـَت علی بیا دیگر
حسین ایمانی
تاصوت دعا بیت خدا راپُرکرد
عطرگل لاله همه جارا پُرکرد
درکعبه شکفت تا گل روی علی
گلبانگ محمدی فضارا پُرکرد