طلبیدی و به پابوس رسیدم با اشک
چشم خود را وسط صحن تو دیدم با اشک
خیره بر آینه کاری شدم و آب شدم
از خجالت! که چرا دیر رسیدم با اشک
طلبیدی و به پابوس رسیدم با اشک
چشم خود را وسط صحن تو دیدم با اشک
خیره بر آینه کاری شدم و آب شدم
از خجالت! که چرا دیر رسیدم با اشک
از روز اول خلقت علی بـود و خدا بوده
حسابش با تمام خلق ، همان اول جدا بوده
علی ناجی و استاد تمام انبیاء بوده
شب معراج احمد هم خدایش را صدا بوده
اهل بهشت و در وسط حوض کوثریم
چون ما فقط گدای گدایان حیدریم
ما خود به خود فقط به خدا وصل می شویم
چون ما دخیل چادر زهرای اطهریم
تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی
آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی
کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی
این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی
همانکه خلق نموده تو را برای خودش
غزل سروده بدین وصف در رسای خودش
چه شاهکار عجیبی, چه آفریده مگر
که بوسه می زند او خود به دستهایخودش
ز مقام یا صنم پر می کشد تا یاصمد
بت پرستی که ز بوی عشق می گیردمدد
مسلم و کافر ندارد نام مولایم علی
مثل اکسیری نهفته در دل هر خوب وبد
تاج سرت را جبرئیل آورد و خم شد
فرصت برای انتخابت مغتنم شد
ای پادشاه مهربان کشور عشق
با تو عدالت آمد و ثابت قدم شد
اوزان غزل که مست مستم کرده
یک شاعر خوب و چیره دستم کرده
گویم همه جا خدا پرستم اما
ایوان نجف علی پرستم کرده
مقصود من از بیان هر عرض تویی
دنیا همه مستحبّی و فرض تویی
خواندیم به سوره ای یقول الإنسان
انسان اذا زلزلت الأرض تویی
مجید لشگری
تا پیشه شان شاعر آیینی شد
حال دل شان همین که می بینی شد
گفتند علی خداست گفتیم که نه!
این کفر چقدر کفر شیرینی شد
مجیدلشگری
دلم با یا علی هر بار جانی تازه میگیرد
کتاب عشق با نام علی شیرازه میگیرد
من از “الیوم اکملت لکم” اینگونه فهمیدم
خدا با مهر او دین مرا اندازه میگیرد
برای تهنیت آن یار با وفا امروز
زدردر امد چون هدهد سبا امروز
گشود اناب گوهر فشان و خنده کنان
پس از سلام به من داد مژده ها امروز