دم از عذاب مزن به صبح محشر کبری
همین نیامدن کربلایمان کافیست
شاعر؟؟؟
دم از عذاب مزن به صبح محشر کبری
همین نیامدن کربلایمان کافیست
شاعر؟؟؟
یارب دلم از غم حسین محزون کن
درسینه ی ما محبتش افزون کن
جز مهر حسین هر آنچه باشد به دلم
خون ساز و ز راه دیده ام بیرون کن
شاعر؟؟
در شرب مدام , نغمه ی نوشانوش
از کرب و بلای او رسیده ست بر گوش
تا لذت سیراب شدن دریابی
از تشنگی حسین یک جرعه بنوش
میلاد عرفان پور
تردید مکن که کربلا آغاز است
بر بام سپهر , مژده ی پرواز است
لبیّک بگو به “هَل ِمن …” عاشورا
این پنجره تا ابد به دنیا باز است
رضا اسماعیلی
دوباره تنگ غروب و…..خدا دلم تنگ است
برای دیدن روحم بیا ,دلم تنگ است
دوباره تنگ غروب و سکوت وتنهایی
شبیه داغ شفق ,بی صدا, دلم تنگ است
این روزها بوی قفس دارد زمانه
اندوه و غربت می وزد از هر کرانه
این روزها دلتنگ دلتنگم شهیدان
کی می رود از خاطر من یاد یاران
هستم یتیم لیک پر از شور وعزتم
حُسن ختام و پرچم پایان نهضتم
بابا خوش آمدی که ببینی که شهر شام
افتاده در خروش ز غوغای غربتم
وقتی که عرش از غم تو غرق ماتم است
گر عالمی حسینه ات هم شود کم است
لب تشنه است دیده ی ما ای قتیل اشک
اما زمان روضه ی تو دیده زمزم است
دست از سر دل بر نمیدارد غم تو
با ما چه کرده سوز داغ و ماتم تو
وقتی دلم را از گِل اشک آفریدند
شد طینت من از غبار پرچم تو
آنکس که با نگاه دل ما شکار کرد
تنها خدا گواست که با ما چه کارکرد
برما چشاند لذت سوز جنون عشق
ما را اسیر آتش این انتظار کرد
وقتی که عرصه بر نفسم تنگ میشود
یا شیشه دلم به غمی رنگ میشود
بغض ترک ترک شده ام هر زمان شکست
قلبم به نبض روضه هماهنگ میشود
به روز حشر کفن پوشهای سینه کبود
به حال هروله یکسر ندای ما ارباب
چه کرده داغ تو با سینه های ما ارباب
که آه میچکد از ربنای ما ارباب