نشستهام بنویسم گدا گدا آقا
چقدرمحترم است این گدای با آقا
نشستهام بنویسم حسن , کریم , کرم ,
مدینه, سفره ی آقا , برو بیا , آقا
نشستهام بنویسم گدا گدا آقا
چقدرمحترم است این گدای با آقا
نشستهام بنویسم حسن , کریم , کرم ,
مدینه, سفره ی آقا , برو بیا , آقا
شده امشب شراب و می لازم
دم افـــطار بــر لــب صائم
ساقی سفره ضیافت شد
آنکه لـــطفش به ما بود دائــم
همدمیار شدن دیده تر می خواهد
پیرمیخانه شدن اشک سحر می خواهد
عاشقیکار دل مصلحت اندیشان نیست
قدماول این راه جگر می خواهد
مرغ روحم یکه تازی می کند
با دل سرگشته بازی می کند
پر گشوده از درون تا به برون
تا سراید شرح شوق در درون
نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا
چقدرمحترم است این گدای با آقا
نشسته ام بنویسم حسن , کریم , کرم
مدینه ,سفره ی آقا , برو بیا , آقا
چه میشود که دوباره مجالمان بدهی
و وسعتی به فضای خیالمان بدهی
برایآنکه بیاییم در بقیع شما
برایآنکه بیاییم بالمان بدهی
ای وسعت بهاری بی انتهای سبز
مردغریب شهر ولی آشنای سبز
روحاجابت است به دست تو بسکه داشت
باغدعای هر شب تو ربنای سبز
ای در هوای پاک نگاهتسلامها
نامت نداشت سابقه ایبین نامها
ماهی قلب کوچک ما راگرفته ای
در موج دست آبی خود صبحو شامها
از عالم بالاست شمیمی که رسیده
این سفرهٔ رنگین و نعیمی که رسیده
امشب به در خانه معبود ببخشند
هر بنده عاصی و رجیمی که رسیده