بس که با خود ماتم از کرب و بلا برداشته
بوی غصه کوچه های شام را برداشته
این دوتا تا عرش بالا رفته که گلدسته نیست
زینب است و دست های بر دعا برداشته
شهادت حضرت زینب (س)
کوکب دردانه عصمت نگین اش زینب است
آیه ایاک نعبد , نستعین اش زینب است
رتبه ممسوسه فی ذات در تسخیر اوست
جلوه مستغرق رب, دستچین اش زینب است
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصله ها را بریده بود
وقتی که از حوالی میدان گذشته بود
قلبم دوبـاره بی سر و سامـان زینب است
دستم همیشه چنگ به دامـان زینب است
ملـک خـدا به گـرد سـر و جـان زینب است
عالم همه چو گـوی به دستـان زینب است
و قبل از اینکه مرا هم از این سرا ببرید
کمک کنید مرا سمت کربلا ببرید
تمام قامت من را شکسته داغ حسین
کمک کنید مرا دست بر عصا ببرید
چشم هایم دوباره بارانیست
حال و روزم پر از پریشانیست
هر تپش آه میکشم با درد
نفسم بین سینه زندانیست
ببین زمانه چه آورده است بر سر من
نشسته گرد اسارت به روی پیکر من
نپرس موی سفیدم نشانه ی چه غمی ست
نپرس از دل خون و نگاه مضطر من
کیست زینب همیشه بی همتا
نورِ مستورِ عالمِ بالا
کیست زینب نفس نفس حیدر
کیست زینب تپش تپش زهرا
تمام دارو ندارم فدای تو زینب(س)
خوش آن دمی که بمیرم برای تو زینب(س)
چه ارج و قرب و مقامی گرفته است بانو
هرآن کسی شده مبتلای تو زینب(س)
جان و دلم فدای تو ای دلبرم , حسین
دیگر رسیده است دم آخرم حسین
من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا
دیدار من بیا , پسر مادرم حسین
خواهش نمود عقیله زهرا کهبسترش
در زیر آفتاب شود چون برادرش
گرمای ظهر و تشنگی و یاد کربلا….
روضه گرفته است در این روزآخرش