نانی به کامِ ما جز نانِ شما نرفته
از این تنور خالی، دستِ گدا نرفته
بر درگهت گدا با روی خجل رسیده
شرمنده بنده ای از پیشِ خدا نرفته
ماه رمضان
مهربان! از دامن لطفت گریزانم هنوز
بیشتر از هر کسی آلوده دامانم هنوز
اعتمادی نیست بر ذکر و نماز و روزه ام
اعتمادی نیست یا رب چون به ایمانم هنوز
چشم خود را باز کن ای دل ضیافت راببین
سفره اش اندازه دنیاست وسعت راببین
فکر سرمای زمستان باش فرصت اندک است
از همین امروز فردای قیامت را ببین
خطا کارم اما خدایا ببخش
من بینوا را خدایا ببخش
تو را جان زهرا خدایا ببخش
ببخشم خدایا خدایا ببخش
اگر این بار گنه روز حسابم باشد…
عافیت داشتنم نیز به خوابم باشد
من اگر هیچ ندارم دل سوزان دارم
همه ثروتم این چشم پرآبم باشد
آمده عبد گنهکار، بگو می بخشی
با دلی زار و گرفتار، بگو می بخشی
چشم امید مرا تار نکن یا الله
باز هم حضرت غفار، بگو می بخشی
سفره باز است بیایید غذا آماده است
هرکجا صحبت توبه است خدا آماده است
بهترین فصل پریدن به خدا اکنون است
بال پرواز بگیرید هوا آماده است
ناله در ناله صدایت می کنم یارب ببخش
آخرش خود را گدایت می کنم یارب ببخش
گرچه هرجایی شدم امّا به حقّ ِ فاطمه
سینه ام را مبتلایت می کنم یارب ببخش
دلم شکسته مرا باز بیصدا بخرید
رسیده ام به ته خط از ابتدا بخرید
چقدر این رمضان ها بیاید و برود
نمیروم پی کارم دوباره تا بخرید
زبان عرض دعای مرا درست کنید
نمی روم که مرا در دعا درست کنید
رفیقها همه دورم زدند و تنهایم
شدم خراب حسابی، شما درست کنید
دردم گناه و بر لبم افغان مرا ببخش
با توبه آمدم پی درمان مرا ببخش
یاقینی ام به حال غریبان ترحمی
باز آمدم به حال پریشان مرا ببخش
شکر خدا که دوره هجران سر آمده
مولا کجاست؟بنده به این محضر آمده
چه سفره ای خدا روی ما باز کرده است
جایی نشسته ایم که پیغمبر آمده