هرقدر پیر می شوی و مو سپیدتر
وامی شود به روی تو زخمی جدیدتر
درسجده دید هر که تو را, جز عبا ندید
هرروز می شوی ز چه رو ناپدیدتر؟
هرقدر پیر می شوی و مو سپیدتر
وامی شود به روی تو زخمی جدیدتر
درسجده دید هر که تو را, جز عبا ندید
هرروز می شوی ز چه رو ناپدیدتر؟
در دل خاکم و امّید نجاتی دارم
در دل امید و به لبها صلواتی دارم
مرگ,همسایه ی دیوار به دیوار من است
منم آن زنده که هر شب سکراتی دارم
لمداده ام به تکیه گه لن ترانی ات
منسخت راحتم که ندارم نشانی ات
اولتو از پیاله ی هستی چشیده ای
مانیز میخوریم زجام دهانی ات
باده گاهی ز عنب هست و گهی از رطباست
این همان است که در روی تو لب روی لب است
دم کشیدند همه سبزدلان در هیئت
چای سادات اگر سبز نباشد عجب است