مرضیه عاطفی

ضامن آهو

زیر ایوانِ طلا چشم ترم مخصوص ِ توست
جَلد خود کردی مرا! بال و‌ پرم مخصوص ِ توست

ضامن آهو شدی! پشتم به عشقت گرم شد
آبروداریِ روزِ محشرم مخصوص توست

اذن دخول

کاری برای این بدِ بی آبرو کنید
با صحن انقلاب مرا روبرو کنید

قلب مرا گرفته و در گوشه حرم
با تکّه های آینه لطفا رفو کنید

دل چراغانی شد

نور جریان یافت و پایان شام ِ تار شد
دل چراغانی شد امشب صاحب دلدار شد

زینبِ ثانی کرامت را به نام خود زد و
دخترانه زد تبسّم! لحظه دیدار شد

مادر

یارِ امروزِ من و یاورِ فردا؛ مادر
پدرم شد علی(ع) و حضرت زهرا(س) مادر

آبروی همه عالم، شده مهریه اش آب
هست بی شک به خدا معنیِ دریا مادر

مادری غرقِ آه

آمدم بی پناه، یاألله
خسته ام از گناه، یاألله

با تو این حالِ مبهم و آشوب
میشود روبراه…یاألله

خیر کثیر

بگذار دلیلِ هر ثوابم برسد
نگذار به چشم ِ خسته خوابم برسد

باید به گدایی بنِشینم بیدار
تا خیرِ کثیر در کتابم برسد

علی جانم

غمی امشب شبی بر صفحه تقدیر وارد شد
سحر بود و کسی در نیّتش تقصیر وارد شد

تمام ِ راه را میگفت ذکر توبه با تسبیح
رسید آشفته خاطر، از «درِ تزویر» وارد شد

ای به آقایی ملقّب

ای به آقایی ملقّب، یامُعزّالمؤمنین
نام ِ تو ذکرِ مجرّب، یامُعزّالمؤمنین

نزد ِ سائل ها کریم و در هیاهویِ نبرد؛
از جنم هستی لبالب، یامُعزّالمؤمنین

مادر

نمی آید نفس از سینه بالا
دم ِ آخر به من رو کرده غم ها

کمی بنشین کنارم! بیقرارم…
دلم خیلی پریشان است أسما…

خاکِ حرم

از خاکِ حرم شده ست آب و گلِ من
از دوری کربلاست آهِ دل من

آواره و بیچاره پناه آوردم
عمریست که شش گوشه شده منزل من

جانم علی

باز برگ دعوت از معشوقِ جانانی رسید
عاشقان! هنگام اثبات مسلمانی رسید

رحمت خاصِ خدا شد عام! دوزخ بسته شد
میزبانِ مهربان، با شوقِ ربّانی رسید

آه حسرت

می نشینم گوشه ای و آهِ حسرت میکشم
گوشه-چشمی از تو را عمریست منّت میکشم

از ازل «قالوا بلی» گفتم برای دیدنت
سال ها بر دوش خود بارِ امانت میکشم

دکمه بازگشت به بالا