خدا کند ورق روزگار برگردد
امیدِ مردمِ چشمانتظار برگردد
دعاکنیدکهبعدازهزارسالعطش
دوباره آب به این شورهزار برگردد
خدا کند ورق روزگار برگردد
امیدِ مردمِ چشمانتظار برگردد
دعاکنیدکهبعدازهزارسالعطش
دوباره آب به این شورهزار برگردد
منو ببخش اگه در حقّ تو جفا کردم
منو ببخش که واسه تو کم دعا کردم
منو ببخش که با این چشای آلوده
برای دیدن تو هی خدا خدا کردم
بیا که درد و مرض کشته است ایمان را
بیا و روح بده این قلوب بی جان را
فقط تویی که به درد جهان مداوایی
بیا که از تو بگیریم راه درمان را
امسال هم گذشت تو از ما گذشت کن
اوضاعمان خراب شد آقا گذشت کن
وقتی پدر تویی همه کارت به حکمت است..
یا اینکه چوبمان بزن و یا گذشت کن..
روضه گرفته ایم شما را صدا کنیم
با اشکِ دیده نذرِ ظهورت دعا کنیم
نذرِ تو کرده ایم چهل شب عزا و غم
با گریه بر حسین به این نذر ادا کنیم
وقتی نَباشی تو، بهاری دَر زمین نیست
تقویم های سال، غیر از نُقطه چین نیست
شبهای جمعه تا سَحر، آشفته هستم
تا عصر می گویم؛ قرارِ ما که این نیست!
به حق ذکر لبانت به ربنای خودت
بخوان دعای فرج را خودت برای خودت
به فکر مردمی و هیچکس به فکرت نیست
تویی غریبهٔ دنیا و آشنای خودت
از خودم دلخورم اقا که تو را یادم رفت
هه ی دویدم پِیِ نفسم که حیا یادم رفت
انتظار فرجت را نکشیدم یک شب
بهر دیدار رُخَت باز دعا یادم رفت
تا کی برای آمدنت لحظه بشمرم
از اینکه غایبی ز نظر سخت دل پُرم
آقا دلم برای شما لک زده ولی
می دانم اینکه هیچ به دردت نمیخورم
باز هم میرسد بهار,ولی
باز پاییز سرد در راه است
ای بهار همیشگی بازآ
بی تو عمر بهار کوتاه است
امیر بى قرینه کى مى آیی؟
کشم ناله ز سینه کى مى آیی؟
عزیزم فاطمه س چشم انتظاره
سحر خیز مدینه کى مى آیی؟
این جان که تمام شد تو می آیی , نه ؟
قرآن که تمام شد تو می آیی , نه ؟
من چتر به دست منتظر در راهم
باران که تمام شد تو می آیی , نه ؟
قاسم اسدی