کربلا

جدا کردند

از روی دلسوزی دهاتی های اطراف
تاصبح دور پیکر تو گریه کردند
همراه حیوانات صحرا دور گودال
باگریه های مادر تو گریه کردند

هزار نیزه

می بینم از نسیم سبک تر شده تنت
از بسکه تکه تکه مکرر شده تنت
با سی هزار حرمله تنها شدی و بعد
تصویر چند تا علی اصغر شده تنت

نان حلال

رند بازاریم اگر درویش مسلک زاده ایم
بَه چه سودی عالمی دادی و ما دل داده ایم

مست ما می گردد هر جامی که برما لب زند
بس که نامت از لبِ ما ریخته خود باده ایم

شب توبه ی ماست

شب جمعه دل ما گفت علی ع گفت حسین ع
رو به درگاه خدا گفت علی ع گفت حسین ع

از همه رانده شده چشم بر این در دارد
بنده ای غرق خطا گفت علی ع گفت حسین ع

شاه نگذاشت

ناز معشوق مرا هرکه اگر کم بکشد
میکشم ناز مگر ناز مرا هم بکشد

انچه سگ مى کشد از سنگ ملامت به گذر
مطمئنم نتواند بنى ادم بکشد

وارث سـردار حـُنـِین

پرورش یافته یِ دامَن زهراست حسین

قبله گاه دل ما قبلـه یِ دلهاست حسین

آسمان سینه زن روضه یِ ارباب من است

نغمه یِ عرش همین است چه آقاست حسین

ماهِ کامِل

شِش ماهه آمد زودتر از وقتِ ‌موعودش
هرآنچه ‌باید داشـــت را نوزاد شامِل بود
شش ماهه آمد و همه با چشمِ‌ خود دیدند
شــعبان ‌از آن آغاز هم یک ماهِ کامِل بود

ابوسجاد

 
مارا نوشتند از ازل دیوانه ى عشق
دیوانه ها جمع اند گرد خانه ى عشق
درمان نداردعشق جز پیمانه ى عشق
پرواز کردم با جنون تا لانه ى عشق

معجزه

 
مژده ای ناب تر از ناب به دنیا دادند
خبر از آمدن لیلی دل ها دادند
چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی
رحمت واسعه را هدیه به زهرا دادند

اسباب

اشک عاشق گاه با لبخند توام میشود
تا جنون با ذره ای از عشق درهم میشود

تا تلالو میکند بر گونه اشک عاشقی
نزد معشوق عهدمان انگار محکم میشود

بچه شش ماهه

ای سپه کوفه آفتاب شدید است
غنچه من‌ رنگ‌ آفتاب ندیده است

جنگ شما با من است! طفل چکاره ست؟!
رنگ‌و روی ماه من‌چقدر پریده ست

عطر سیب

زعطر سیب تو مدهوش دیدم کلِ عطاران عالم را

زپا انداخته داغِ غمِ عشقِ تو غمخواران عالم را

از ان لحظه که روی دست خود قنداقه ی شش ماهه را بردی

خدا داند بدهکار خودت کردی طلب کاران عالم را

دکمه بازگشت به بالا