گروه “یا مظلوم”

دنیای بی زهرا همینه

فرقِ سرم وا شد ولی دردم دوا شد
حیدر از این دنیای بی زهرا رها شد
فزت و رب الکعبه رو گفتم بدونن
زخم سرم زخم دلم بوده که وا شد

یا زهرا (س)

بسوزیم و بسوزانیم با گریه دو عالم را
که سوزاندند ناموس رسول الله اعظم را

لگد بر شاخه خورد و بار افتاد از درختی که
به زیر سایه اش گیرد از آدم تا به خاتم را

سنگها صورت او را عوضم بوسیدند
تیرها سخت به آغوش علی چسبیدند

داشت می رفت به میدان قد و بالایی داشت
عمه هایش همگی دور سرش چرخیدند

جانم حسین

آری اگرچه دست هجران بسته بالم را
بستم کنار مرقدت پای خیالم را

روزی که از داغ تو گریه می‌کنم خوبم
از وضع چشمم می‌توان فهمید حالم را

راضی ام من

ظاهرا از ریا ابا دارم
باطنا ادعا…. ادا… دارم

کفر من هست حُبِ دیده شدن
شرم از روی انزوا دارم

یا ام البنین

غمِ دلِ امّ بنینه غمت
روضه ی بازه چهره ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن اگه نشناختمت

فدایت بشوم

اول از نور رخت آینه را حیران کن
هر چه خواهی پس از آن چهره ز ما پنهان کن

نتوانستم اگر بوسه به دستت بزنم
بلدم پات بیُفتم به من اطمینان کن

چرا ازم رو میگیری؟!

آسمونمو بی مهتاب می دیدم
خونه زندگیمو رو آب می دیدم
بمیرم، حسن شبا با بغض میگه
کاش بلند شم ببینم خواب می دیدم

کار دنیا رو میبینی فاطمه

کار دنیا رو میبینی فاطمه
چجوری با من و تو تا میکنه
تا میخوایم یکم باهم حرف بزنیم
زخمای تنت دهن وا میکنه

عزیز من

درون سینه‌ ی شان کینه در تلاطم بود
عزیز من وسط دود و شعله ها گم بود

کنار خانه ی ما چند ماه بعد هجوم
برای خانه ی اهل مدینه هیزم بود

محکم به در خوردی

محکم به در خوردی و محکم تر به دیوار
هم در به سر کوبیده شد هم سر به دیوار

به گونه‌ای به گونه‌ی تو لطمه خورده
گفتم نگیرد صورت کافر به دیوار

کنج عُزلت

کنج عُزلت گُزین و تنها باش
بین گمنام هاش پیدا باش

پی سیر و سلوک‌ اگر هستی
خاک شو محضرش تمنا باش


دکمه بازگشت به بالا