ما کجا؟ مونس تنهایی دلدار شدن
سالها انس گرفتیم به سر بار شدن
کمکم از چشم میافتند ز تو بیخبران
آخر غفلت ما چیست به جز خوار شدن
ما کجا؟ مونس تنهایی دلدار شدن
سالها انس گرفتیم به سر بار شدن
کمکم از چشم میافتند ز تو بیخبران
آخر غفلت ما چیست به جز خوار شدن
هرجا غم تو هست, بجز غم عزیز نیست
پای غمت خوشی دو عالم عزیز نیست
از اهل روضه های تو حاجت گرفته ایم
گریه کن تو پیش خدا کم عزیز نیست
مردغریبِ بُرده عبا روی سر,نیافت
خون لخته ریزد از لبت ای خون جگر نیافت
از زهر پای تا به سرت تیر می کِشد
دیگر به کوچه روی زمین اینقدر نیافت
به جز هوای حرم در سرم هوایی نیست
اسیر دام تورا حاجت رهایی نیست
به غیر گوشهٔ بام تو-ای امام رئوف
کبوتر دل من جلد هیچ جایی نیست
زبان قلم شد و دل صفحه ایی ز دفتر شد
فضای دور و برم گوییا معطر شد
تفضلی زخدا بود و سوی من آمد
لبان من متنعم به نام حیدر شد
به تو مستان لقب ساقی کوثر دادند
بیخود از خود شده و “نادعلی” سر دادند
از شراب تو به جبریل تعارف کردند
شوق پرواز تو را هم به کبوتر دادند
خبر آمدنت آمده از راه , بیا
سربزن از دل یک جمعه ی ناگاه بیا
ماه کامل نشود تا تو نیایی آقا
تاکه کامل بشود نیمه ی این ماه بیا
فدای گوشه ی چشمت که دلبری بلدی
غلام هستی و آیین سروری بلدی
حسن حسین علی اکبر این سه تن هستند
گواه صدق کلامم که نوکری بلدی
شب نشینی چه قـدر بین دو گنبـد زیباست
در جـوار حـرم آل محـمـد (ص) زیباست
یک طرف حضـرت شـاه و طرفی حضـرت مـاه
گـردش دیــده و سـر هـر دو مجـدد زیباست
کم کم مسافران سحر را خبر کنید
باذکر یا حسین به مشهد سفر کنید
خودرا میان صحن رضا دربه در کنید
شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید
دلم با کسی جز تو کاری ندارد
نه کاری نه یاری قراری ندارد
نفس در هوای بدون حسین
به هستی من سازگاری ندارد
عاشق فقط به دیده ی گریان دلش خوش است
هجران زده به حال پریشان دلش خوش است
عشق است هرچه را بپسندی برای من
دلداده ات به غربت و هجران دلش خوش است